responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى    جلد : 1  صفحه : 576

باشد كه: «العبوديّة ازارى و المسكنة مأزرى»، بر خلاف شأن مولاى عظيم كه فرموده است كه: «الكبرياء ردائى و العظمة ازارى». [1] و «ازار» در حديث قدسى، «مأزر» است، يا «شامل»، هر يك محتمل است، چون رداء از منكب است. بلى، بنده بايد دثارش فقر باشد و ناداراى، و از خود چيزى نداشته باشد: «العبد و ما فى يده كان لمولاه» [2].

گويند: در بيابانى، ميّتى اتّفاق افتاد. كسى نبود كه تلقين او بگويد. درويشى حاضر بود، تلقين نمود: رباعى‌

گر من، گنهِ جمله جهان كردستم‌

 

لطفِ تو، اميد است كه گيرد دستم‌

گفتى كه به وقت عجز دستت گيرم‌

 

عاجزتر از اين مخواه، كاكنون هستم‌

 

و در وسعت، البتّه تلقين عربى هم بايد داد كه: «خير الاوضاع هو الجمع».

و در اين كبريا و عظمت كه در اين [حديث‌] قدسى بود، اشارت است، به فيض اقدس و مقدّس او كه در نشأت «معنى» و «صورت» و مراتب «جمع» و «جمع الجمع» و «فرق» و «فرق الفرق» است كه معنى و جمع، چون ازار و رداست، و صورت و فرق، چون مأزر است.

و بعد از آن فقره، قدسى فرموده است: «و من ناز عنّى فيهما فصمته»، بايد عبد محض شد: «و العبد لا يملك شيئا» [3]، و اين است قول تحقيقى، در حق عبد نزد فقيه، فلا يرى قسما و لا قصما.

مسألة: مسلمى كه شهيد شود، در معركه قتال نبى صلّى اللّه عليه و آله و امام عليه السّلام، يا نايب خاص، غسل نمى‌خواهد و كفن [نيز]

، بلكه با جامه آلوده به خون دفن مى‌شود.

سرّ: شهيد تيغ كفّار، هرگاه چنين باشد و طهارت باطن او، به خونش و جسدش سرايت كند، شهيد تيغ باطنى حق تعالى، چه خواهد بود؟ كه از عشق به حق، در راه حق، كشته مى‌شود، و نظير اين مضمون را مصداق است كه [ابن فار] ض [مى‌گويد:]


[1] - الفخر ردائى ... والكبرياء ازارى. «بحار الانوار»، ج 23/ 267.
[2] - قاعده‌اى استفقهى.
[3] - العبد لا يملكنفسه و لا له مال، «بحار الانوار»، ج 6/ 101 و ج 103/ 385.
نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى    جلد : 1  صفحه : 576
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست