نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 510
كه دليل ذكر كردهاند،
قائل به آن نيستند و به وجوب شرعى قائلاند.
فصل، امامت، چهار قسم
است:
امامت به نصّ خدا و رسول و
امامت به بيعت، و امامت به شوكت، و امامت از امام كه امام ثابت الامامة تنصيص كند،
بر امامت ديگرى. و جميع امت محمّد صلّى اللّه عليه و آله متّفقاند كه امامت به
نصّ خدا و رسول منعقد مىشود، ليكن اهل سنّت گويند: نصّ در حق كسى موجود نيست! و
پيش ايشان، امامت[1] به بيعت منعقد مىشود، بلكه چون در
امامت «عصمت» شرط نيست، در امامت به بيعت كفايت مىكند، عدالت- كه اجتناب از كباير
و اصرار بر صغاير باشد- و در امامت، دعوت عدالت هم شرط نيست. به شوكت هم نزد ايشان
منعقد مىشود، چنانكه ملا سعد تفتازانى، در «شرح مقاصد» گفته است كه:
هر كه مدّعى امامت شود، و
به قهر و غلبه، مالك رقاب مسلمين گردد بدون بيعت، اگر چه فاسق يا جاهل باشد، امامت
براى او منعقد مىشود.
و نيز گفته است كه:
واجب است طاعت امام،
مادامىكه مخالف حكم شرع نگويد، خواه عادل باشد و خواه جاير.
و گويند: مقصود از امامت،
حفظ بيضه اسلام و دفع تغالب است از مسلمين، و اين فوايد و نحو اينها، از بيعت و
استيلاى به «شوكت» ميسّر شود، و مثل اين است قول زيديّه كه: «كلّ فاطمىّ خرج
بالسّيف و ادّعى الامامة و كان عادلا فهو امام». و اينان و آنان، آنچه مقصود
بالذّات است از وجود امام عليه السّلام نرسيدند كه [عبارت از] امنيّت به جهت ايمان
است، كما فى الدّعاء: «اللّهم انّى أسألك الامن و الايمان بك».[2]
پس، به وجود مبارك امام
عليه السّلام، بايد اصلاح هر دو جنبه نفس ناطقه خلايق شود، به تلقّى اسرار معارف
مبدئيّه و معاديّه، براى «عقل نظرى»، و اطلاع بر مكارم اخلاق و آفات نفوس از رذيل
اخلاق، براى «عقل عملى» ايشان. پس، بايد در علوم و معارف و اخلاق و اعمال، در
نهايت تماميّت باشد، نسبت به اهل زمان خود.