نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 456
وقت غيظ و وقت شهوت، مرد كو
طالب مرد چنينم، كو بگو؟
پس، هر يك مىخواهد ملايم
طبع خود را، و مباغضت مىورزد بر مزاحم خود و «تطارد» و «جدال» مىشود، پس ناچار
است از معامله و عدلى در ميان ايشان، و از مقنّن و مسنّنى كه خداوند برگزيند او
را، با فضيلت عقل و با معجزات. و بالجمله با خصايص سهگانه كه بعد مسطور مىشود،
تا مردم به او و شريعت او رجوع كنند، تا هرج و مرج نشود.
- و امّا طريقه
متألّهين، آن است كه دو چيز را كه در ميانه ايشان غايت بعد است، در رفعت و
دنائت، ناچار است از «رابطه» كه واسطه باشد، در تبليغ اثر عالى به سافل، مثل روح
بخارى كه او را «روان» گويند، در ميان «جان» و «تن» پيش حكما كه او منبعث مىشود
از تجويف ايسر قلب صنوبرى، و جا دارد در تجاويف شرايين و دماغ و اعصاب و غيرها.
و نفس ناطقه، تعلّق اولى
ذاتى به او دارد، و از اوست مراكب خدم و حشم «نفس» كه قوّتهاى اويند، و تعلّق
ثانوى و تبعى به «تن»- كه وعاء و غلاف آن است- دارد و مثل صورت بسيطه مثاليّه در
ميانه نفس و صورت طبيعيّه نزد اشراقيّين، و مثل صور علميّه، پيش حكما و مفاهيم
اسماء و صفات حضرت واحديّت، نزد عرفاء كه رابط كثرت ماهيّات امكانيّهاند، به حضرت
احديّت صرفه.
پس، هم چنين، خلايق غواسق
را مناسبتى نيست به «نور الانوار»- بهر برهانه- كه از او فيوضات بگيرند، مگر به
واسطه عقول كليّه كه وسايط فيض و وسايل قرباند و جالس- بين الحدّين- هستند و به
جنبه روحانيّت، از «حق» فيوضات مىگيرند و به جنبه صورت، به «خلق» مناسبت دارند و
فيض مىرسانند، چنانكه در قرآن مجيد فرموده:
«وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكاً لَجَعَلْناهُ رَجُلًا وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما
يَلْبِسُونَ».[1]