نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 428
و از اينجاست كه پيغمبر
ما، تخصيص يافته به اين اسم اعظم، در قول حق تعالى كه
«وَ أَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ».[1] پس اين اسم، به تماميّت در اوست و در
غير او به وراثت او، به سبب اتميّت حيطت او صلّى اللّه عليه و آله. پس، وجود تا
«عند المادّة و البدن، و عند الماهيّه» است و مقام عنديّت در نزد خدا ندارد و
تجلّى اعظم نيست و انكشاف حق به وحدت حقّه حقيقيّه نيست، قيامت كبرى بپا نشده.
پس، قيامت كبرى، رجوع هر
شىء به اصل، و [بازگشت] هر مجاز به «حقيقت» و هر معلول به «علّت» و هر مغيّا به
«غايت» و هر مستكمل، به «نهايت» است و بالجمله، فناء كل، حتّى «فلك» و «ملك» [هايى
مثل] اسرافيل و جبرئيل و ميكائيل و عزرائيل، كما قال اللّه تعالى: «وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[2]،
«هُوَ كُلُّ شَيْءٍ، هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ»[3] و «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو
الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ»[4] الى غير ذلك من الآيات الشّريفه.
و هر چه در قيامت كبرى
است، در صغرى نظيرش هست، مثل اين كه: در كبرى
«زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها»[5] هم چنين، در نزد موت، اركان بدن متزلزل گردد و فرايص مرتعد شود و در
كبرى، جبال مندكّ شوند، در صغرى نيز عظام بدن «اندكاك» يابند و در كبرى، آسمان
«منشقّ» شود، در صغرى ارواح بخاريّه- كه به منزله سماء انسان بشرى طبيعى است-
متقشّع و متفرّق گردد.
و در كبرى نجوم منكدر شود،
در صغرى، نجوم قوا منكدر و منطمش شود و در كبرى، شمس «تكوير» گيرد و قمر «منخسف»
شود، در صغرى روح قلبى به هم پيچيده و طىّ شود و روح دماغى- كه از آن مستمد بود-
تيره و تار گردد. و در كبرى، كلّ انوار قاهره و اسپهبديّه و حسيّه عرضيّه و اظلّه
در نور اقهر ابهر «نور الانوار» فانى شوند، در صغرى نيز همه انوار قواى عقليّه و
مدركه و محرّكه رجوع به نور اسپهبد كنند و مكتفى باشد به خود و غنى شود از بدن، و
قواى سكان روح