responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى    جلد : 1  صفحه : 404

باده خاك‌آلودتان، مجنون كند

 

صاف اگر باشد، ندانم چون كند؟

 

[1] [ابن فار] ض [گويد]:

عليك بها صرفا و ان شئت مزجها

 

فعدلك عن ظلم الحبيب، هو الظّلم‌

 

[2] يعنى: بر تو باد به باده تجلّى جمال حق و صرف بنوش، و اگر خواسته باشى ممزوج آن را، پس عدول كردنت از عقل كلّ كه: «من رآنى فقد راى اللّه» [3] مى‌گويد، و چون آب دهن حبيب و دم مبارك اوست، ظلم و جور است. و لذّت عقلى، چگونه أتمّ نباشد و تعقّل أتمّ است به حسب كمّ و كيف؛ امّا كمّ، چه معقولات بى‌نهايت است- كما مرّ- و در هر ادراكى و مدركى، تعقّلى و معقولاتى هست و به عالم امر و خلق، راه دارد تعقّل. و امّا كيف، چه «عقل» كنه معقول را مى‌رسد و «حسّ»، به ظواهر اجسام مى‌رسد و وصلش «فراق» است، و حضورش «غيبت» و عقل، غوّاص درياى وجود است و نافذ در اقطار سماوات و ارض، خاصّه چون كليّتى پيدا كند:

«لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ» [4] اى: با برهان- خاصّه برهان وارد- از برهان ديّان: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ» [5] و بالجمله:

چون، نه سر پيداست وصفش را، نه بن‌

 

نيست لايق، پيش از اين گفتن، سخن‌

 

در روحانى، همين قدر كافى است، چه «معاد روحانى»، از «تفصيل» رو به «اجمال» رفتن است، پس سزاوار آن است كه وضع، مطابق با طبع باشد.

فصل در معاد جسمانى است:

شبهات متفلسفين نيز مدفوع است، مثل شبهه تلازم «هيولى» و «صورت» كه:

- اگر در صورت معاده هيولى نيست، تلازم نباشد، و اگر هست، خلاف واقع است كه مادّه شى‌ء اينجا مى‌ماند و اگر با صورتش باشد، همين صورت ماديّه مى‌شود و دنيا مى‌شود،


[1] - در «مثنوى» يافتنشد.
[2] - «ديوان ابنالفارض»/ 168.
[3] - مضمون جمله گذشت.
[4] - الرحمن/ 33.
[5] - بقره/ 282.
نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى    جلد : 1  صفحه : 404
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست