نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 297
محسوساتى كه گويند مشاهدند،
آنها هم مدرك حس مشتركند. چه، دانستى كه حواس ظاهره، چون نهرها و طرقاند به اين
قوّت. پس رسيدن به اين، «مشاهده» باشد، خواه از «داخل» برسد و خواه از «خارج» و
ادراك امور داخله، خواه امور سپرده [شده] به خيال باشد، و خواه تركيبات مخترعه
متخيّله در صور خياليّه باشد، و خواه تركيباتى كه رقايق حقايق باشند، چون صور
مليحه و كلمات فصيحه كه نفوس كامله احساس كنند.
فصل دوم، در خيال است:
و آن قوّتى است كه حافظ
است مر صورى را كه «حسّ مشترك»، آنها را ادراك نموده و [اين] خواه از خارج، به
توسّط مشاعر ظاهره [باشد]، و خواه از داخل، چون ادراك صورى كه به خيال سپرده شده،
از وجهى كه «بنطاسيا» به درون دارد. زيرا كه دانستى كه به منزله آينه دو رو است، و
خواه ادراك صورى كه از تركيبات متخيّله است، در صور خياليّه كه تركيباتى كه
متصرّفه در خيال مىكند و بنطاسيا ادراك مىكند، باز به خيال سپرده مىشوند و
«خيال»، مغاير است با «حسّ مشترك».
و دليل بر وجود خيال،
محفوظ بودن صورت «زيد» است، در علم، بعد از غيبت او و همچنين، [به] انجام رسيدن
حكم جزئى حسّ مشترك كه صاحب اين لون، صاحب اين طعم است كه اگر خيال صورت موضوع را
حفظ نكند، حسّ مشترك چون به [سراغ] ادراك محمول آيد، صورت موضوع رفته باشد، خاصّه
هرگاه آناتى در تصوّرات اطراف باشد.
و دليل قوم بر مغايرت،
مباينت «فعل» و «قبول» است كه ادراك، انفعال قوى و قبول صور است و حفظ فعل است،
چنانكه همين مباينت «قبول و فعل»، دليل است بر مغايرت قواى مدركه با محرّكه.
و دليل ايشان بر مطلق
تعدّد قوا، تقابل افعال است، چون «جذب» و «دفع». و چون «فعل» و «انفعال» و
«انفكاك»، آثار است بعضى از بعض، چون بقاء بعض و زوال بعض و صحّت بعض و اختلال
بعض، خواه در قواى طبيعيّه، چون انعدام ناميه و بقاء غاذيه. (امّا انعدام ناميه در
سنّ وقوف و بزرگ شدن ناخن و مو، «نموّ» نيست كه نموّ در اعضاء اصليّه است، و امّا
مولّده [يا]
نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 297