نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 247
واحد باشد، به جهت اختلاف
حركات افلاك، به حسب جهت و قدر. امّا «جهت»، بعضى حركت بر توالى بروج دارند و بعضى
بر خلاف توالى. و امّا «قدر» يكى در شبانهروزى، يك دوره تمام كند- كه فلك الافلاك
است- و فلك ثوابت در كهغر از سنين و كيوان درل، و برجيس دريب از اعوام و خورشيد،
در شس از ايّام و غير اينها در غير اينها، چنانكه در علم هيئت، مفصّل است.
و حركت، «طلب» است و طلبات
گوناگون، مطلوبات گوناگون مىخواهند. بلى، از جهت اشتراك، همه در حركت مستديره
اشتراك دارند، در عشق به معشوق حقيقى و همه عقول، شئون و وجوه اويند: «وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ».[1] و در حقيقت، افلاك همه «يكرو» و «يك
قبله» اند.
- و امّا دوم كه از باب مبادى برويم، آن است كه: مبدأ فاعلى اين تدويرات غير
متناهيه، نتواند كه «جسم و جسمانى» باشد كه هر جسم و جسمانى، متناهى التّأثير است،
چنانكه در موضعش مبرهن است، خواه جسمانى منطبع در جسم باشد، و خواه متعلّق در فعل،
به جسم.
پس، اگر مبادى قريبه
جسمانى است كه طبيعت خامسه و نفس منطبعه باشد، مبادى اوّل بايد مفارقات باشند كه
غير متناهى التّأثيرند و امداد غير متناهى ببخشند، و نشود كه واجب تعالى باشد، اوّلا
و بلا واسطه اين وسايط فيض كه صدور «كثير» از «واحد» به جهت واحده جايز نيست. پس،
ثابت شد از هر دو باب، وجود عقول و تعدّد آنها.
فصل در كيفيّت صدور
مجرّدات و ماديّات:
چون دانستى كه از واحد
صادر نمىشود به جز واحد، پس اگر از واحد دوّم نيز صادر نشود، به جز واحد، نوبت به
صدور «كثير» نمىرسد و منحصر مىشود وجود، در سلسله طوليه. چه، همه آحاد مترتّبه
باشند و سلسله عرضيّه پيدا نشود. پس، بدان كه: وحدت «صادر»، مثل وحدت «مصدر» نيست
كه «معلول» مساوق با «علّت» نباشد در وحدت، چنانكه در