نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 178
غير واجب الوجود و بداند
آن حسن و بها و كمالى را كه واجب الوجود دارد، هرآينه به فعل آورد اين نظام را، به
جهت نيل او. چه، احسن و ابهى و اكمل از او نيست.
پس، چون واجب الوجود
تعالى، علّت فاعليّه نظام كل است، پس او «علّت غائيّه» است نيز، و غرض ديگر نباشد.
اين است كه گويند: «افعال اللّه، معلّل به اغراض نباشد».
و مراد قائل، عرضى غير ذات
است.
و بدان كه: خدا را، اراده
بالذّات است نسبت به خيرات و اصل وجود و اراده، بالعرض نسبت به شرور و نقايص
ماهيّات امكانيّه. و بدان نيز كه: در نزد متكلّمين، «اوامر» تكليفيّه خدا، از
ارادت فعليّه خداست و «نواهى» تكليفيّه، كراهت او، چنانكه ارادت فعليّه او، اوامر
تكوينيّه اوست. چنانكه گذشت كه: مشيّت فعليّه او- كه وجود منبسط است- امر تكوينى
اوست و اوامر تكوينيّه او، معصيت بر نمىدارد.
فصل در عموم قدرت و عموم
ارادت و مشيّت اوست:
چنانكه صرايح نصوص كتاب و
سنّت است، مثل: «إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»[1] و مثل:
«خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ»[2] و مثل: «ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ
اللَّهُ»[3] و مثل: «لا حول و لا قوّة الا باللّه»[4] و مثل: «ما شاء الله كان و ما لم يشاء
لم يكن»[5]، الى غير ذلك.
و از مخالفين در اين مطلب،
ثنويّهاند كه گويند: در عالم، خيراتى مىبينيم و شرورى و از خير محض، جز نكوئى
نايد. پس، خيرات، همه از يزدان صادر شده است و نشايد كه شرور از او باشد. پس، مبدأ
ديگر بايد كه شرور از آن به ظهور آيد و آن، «اهرمن» است!
و حكما گويند: هر جا شرّى
اطلاق شود، بعد از فحص و بحث، معلوم شود كه «عدم» است و عدم، مبدأ موجود نمىخواهد
و هر چه «وجود» و «موجود» است،
[1] - آيات متعدد.
[2] - صافات/ 94.
[3] - دهر/ 30 و تكوير/29.
[4] - «بحار الانوار»، ج95/ 419 و 420.
[5] - «بحار الانوار»، ج10/ 109، و ج 71/ 178 و ج 3/ 394.
نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 178