كه رفتهاند به ثبوت
معدومات و بعضى مردم كه ربطى چندان به علوم حقيقيّه ندارند، استيحاش دارند از
استماع ثبوت معدوم و گويند: معدوم و ثابت؟! اين چه قولى است و چه تناقضى است؟ بايد
به اين [اشخاص] كم ربط [با علوم عقلى] گفت كه «معدوم» دو قسم دارد:
يكى منفى محض، يعنى: مرفوع الشّيئتين كه نه شيئيّت «وجود» داشته باشد، و
نه شيئيّت «ماهيّت». و اين را نگويند: ثابت است، كه محال است و دوّم مرفوع شيئيّة الوجود و بس! و اين را
گويند ثابت است و متقرّر، چه اصطلاحى دارند كه [طىّ] آن، شيئيّت ماهيّتى را
[موصوف به] «ثبوت» و «تقرّر» گويند، تا امتيازى باشد ميان تقرّر وجودى و تقرّر
ماهيّتى.
مثنوى
هر كسى را اصطلاحى دادهايم
هر كسى را سيرتى بنهادهايم
[2] پس گويند: ممكن به اتفاق جميع اهل عقل، زوج تركيبى است[3]، وجودى دارد و ماهيتى و هر يك چيزى
است و چون دو چيزند، انفكاك هر يكى از ديگرى، جايز است. پس، جايز است كه ماهيّات
ازليّه باشند و علم ازلى حق باشند و وجود آنها، در ما لا يزال حادث باشد و معلوم.
و چون ديگران بر ايشان
تعدّد قدما لازم آرند، جواب دهند كه: «لا موجود قديم سوى اللّه». و دليلى دلالت
نكرده كه: «لا ثابت قديم سوى اللّه». و اينها «ثابت» اند، نه «موجود»، بلكه علم
خداست كه «قديم» است و خطاب مشافهه به معدوم را نيز با همين ثبوت ماهيّات قبل از
وجودشان تصحيح مىكنند و اين مسئلهاى است از [علم] اصول فقه.
[1] - «مثنوى»، دفتر 4/29- رمضانى- ج 2/ 326- نيكلسون- و ج 9/ 568- جعفرى-
[2] - «مثنوى»، دفتر 2/106- رمضانى- ج 1/ 342- نيكلسون- و ج 4/ 327- جعفرى-
[3] - «قواعد كلّى فلسفىدر فلسفه اسلامى»، ج 2/ 470- 482.
نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 152