نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 150
نقوش آنها، همه «علم
حضورى» حق تعالى هستند، چنانكه نفوس كليّه و جزئيّه سماويّه و عنصريّه و صور
منقّشه در آنها، جميعا علم حضورى حق محيطند. اين نه براى آن است كه اعتقاد اين
باشد كه علم حق تعالى به بعض معلولاتش- كه مثل اجسام و جسمانيّات باشد- حضورى
نيست، بلكه به صور اينها كه در مبادى عاليهاند، «حضورى» است و به خود اينها «حصولى»
است، يا علم عقول به معلولات خود از اجسام و اصنام مربوبه، حضورى نيست.
چه، گذشت كه «علّت» را
قاهريّت است بر «معلول» خود، و نفس را تسلّط و قهر فطرى بود و علم حضورى بود، نسبت
به معاليل از قوا و آلات خود. پس، عقل را چگونه نباشد؟ يا «نور الانوار» را، نسبت
به معلولات كلّا و طرّا چگونه نباشد؟ و [حال آنكه] همه معلول اويند، به واسطه، يا
به غير واسطه.
و آنچه بعضى گويند كه:
«علم بايد وجود از براى عالم داشته باشد»، يعنى:
بستگى و ربط به او داشته
باشد و اجسام و جسمانيّات، وجود از براى موادّ دارند، باكى نيست، چه، «وجودات» عين
ربطند و بالتّمام، نفس فقرند، نه [اينكه] «شيئى» و «ربط» و «فقر» و «وجود»، در هر
قابل، دارند خود. و قابل آنها، از حيطه وجود حق بيرون نيستند و بينونت صفتى دارند
از حق، نه عزلتى.
و آنچه گويند كه: «وجودات
جسمانيّه، تغيّر و تغاير دارند و علم حق، واحد بسيط بايد باشد»، جوابش آن است كه:
وجودات به جهت نورانيّت و حضور در نزد حق بسيط محيط و حيثيّت علميّت، تغاير و
تغيّر ندارند و اينها به جهت ماهيّت و نفسيّت و حيثيّت معلوميّت است.
فصل در بيان قول به
«اتّحاد عاقل و معقول بالذّات» است[1]
كه فرفوريوس به آن قائل است
و شيخ رئيس، انكار شديدى دارد، اصل مسئله اتّحاد عاقل و معقول را.
و قائلين به اين، در علم
حق تعالى در صور [سخن] گفتهاند. چه، «صور» معلوم بالذّات هستند، نه «ذوات
الصّور» كه معلوم بالعرضاند، و اين قائلين، «عالم و
[1] - مراجعه كنيد بهانوار جليّه، ملا عبد اللّه زنوزى، صص 117- 119.أسرار الحكم 151 فصل در بيان قول به«اتحاد عاقل و معقول بالذات» است ..... ص : 150
نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 150