نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 133
«ذات» اش، واجب است وجود
«صفت» اش، نه آنكه دو واجب باشد! بلكه يك وجوب، براى ذات و «صفت عين ذات» باشد.
و نيز تركيب در هر يك لازم
آيد، از وجدان وجود خود و فقدان وجود مغاير را، چه مغاير اعمّ است از متّصل و
منفصل.
اين است كه متعقّب ساخت به
قولش كه: «و من اشار اليه فقد حدّه»[1]، چنانكه فرموده است: «الحقيقة كشف سبحات الجلال من غير اشارة»[2] چه، او غير محدود است و «اشارت»، چه
عقلى باشد و چه حسّى، تحديد آرد و «وجود مشير» منعزل و خالى ماند و حال آنكه «وجود
مشير» و «اشارت» و «مشار اليه»، جميعا مقهورند:
«وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ»[3]. چنانكه فرموده كه: كسى كه بگويد خدا «در» چيزى است، محدود كرد خدا
را، و بگويد «بر» چيزى است، خالى كرد آن چيز را از خدا.
اين بود تكلّم در مطلق صفت
و حال مىآئيم بر سر شروع در هر يك از صفات و اصول سبعه اسماء كه مذكور شد.
فصل در علم است:
مقدّم داشتيم «علم» را چه،
مرجع همه صفات است كه:
علم فعلى «قدرت» است و
مرجع «ارادت» نيز علم است، چه ادراك خير و حسن، در ما ارادت و محبّت آرد، و در حق
تعالى، عين ارادت و محبت است، چنانكه حكما تعريف كردهاند ارادت خدا را به: «علم»
به نظام احسن كه منشأ نظام احسن است، و اشاعره ارادت ما را «اعتقاد منفعت»
دانستهاند، نه ميل تابع، چون معتزله و غير ايشان.
و «حيات» مرجعش به «علم» و
«قدرت» است كه: «الحىّ هو الدّرّاك الفعّال». و سمع و بصر حق تعالى، علم حضورى
اوست به شنيدنىها و ديدنىها، بىحاجت به قوا و جوارح، و تكلّم خدا، فيض اقدس خدا
و علم تفصيلى اوست، به «اعيان ثابته» در مقام واحديّت، و كلمه «كن»، فيض مقدّس او
كه «علم فعلى» اوست به
[1] - همان.
[2] - حديث حقيقت، «بحارالانوار»، ج 27/ 11.
[3] - طه/ 11.
نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 133