و 6: زمر كه فرموده:خَلَقَكُمْ مِنْنَفْسٍواحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَهابنظر ميايد مراد از نفس در اين
آيات بشر اوّلى است.
نفش:وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِالْمَنْفُوشِقارعه: 5. نفش صوف آنست كه اجزاء
پشم را از هم جدا كنيم تا حجمش بزرگ شود منظور از منفوش در آيه حلّاجى شده است
يعنى: كوهها مانند پشم رنگارنگ حلّاجى شده شوند.
در مجمع فرموده: نفش غنم و ابل آنست كه در شب پراكنده شده و بىچوپان
بچرد يعنى: داود و سليمان وقتيكه حكم ميكردند در باره كشت كه گوسفندان قومى در شب
آنرا چريدند و ما بحكم آنها شاهد بوديم. قضيّه در «داود» بررسى
شده است اين كلمه بيشتر از دو بار در قرآن مجيد نيامده است.
فَذَكِّرْ إِنْنَفَعَتِالذِّكْرىاعلى: 9. بعضى گفتهاند «ان» در
آيه بمعنى «قد» است يعنى يادآورى كن كه يادآورى
فايده ميدهد و آن اخبار است باينكه تذكر فائده دارد، بقول بعضى تقدير آيه «اننفعت و ان لم تنفع» است يعنى تذكّر
بده خواه مفيد باشد يا نه.
ولى ظاهرا شرط حقيقى است و منظور آنست: اگر تذكّر فايده ندهد و لغو
باشد، ديگر تذكّر نده.
بنظر ميايد: تذكّر غير از ابلاغ و تذكّر اوّلى است كه بايد بهمه بشود
آيات بعدى اين مطلب را روشن ميكند كه فرموده:سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى.
وَ يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى. الَّذِي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرىيعنى آنكه روح خشيت