17 و 18. قسم بشب كه در آيد و قسم بصبح كه گسترش يابد نفس بدين معنى بر
وزن فرس است كه در قاموس آنرا وسعت و گسترش گفته است.
تنافس: بمعنى مسابقه دو نفس در رسيدن بچيز مطلوب است بقول راغب آن
مجاهده نفس است در رسيدن و شبيه شدن بفضلاء بىآنكه ضررى بديگرى برساندوَ فِي ذلِكَفَلْيَتَنافَسِالْمُتَنافِسُونَمطففين: 26.
و در رسيدن بآن نعمت بهشتى مسابقه و رغبت كنند مسابقه كنندگان.
نَفْس
نفس (بر وزن فلس) در اصل بمعنى ذات است. طبرسى ذيلوَ ما يَخْدَعُونَ إِلَّاأَنْفُسَهُمْبقره: 9. فرموده: نفس سه معنى دارد
يكى بمعنى روح ديگرى بمعنى تأكيد مثل «جائنىزيد نفسه» سوم بمعنى ذات و اصل همان است.
در صحاح گفته: نفس بمعنى روح است. «خرجتنفسه» يعنى روحش خارج شد ايضا نفس بمعنى خون است «ماليس لهنَفْسٌسائلة لا ينجس الماء اذا مات فيه»
آنكه خون جهنده ندارد اگر در آبى بميرد آب نجس نميشود تا ميگويد نفس بمعنى عين و
ذات شىء است.
ظاهرا خون را از آن نفس گفتهاند كه روح با آن از بدنش خارج ميشود.
نفس در قرآن مجيد
نفس در قرآن مجيد در چند معنى بكار رفته كه نقل ميشود:
1- روح.
مثلاللَّهُ
يَتَوَفَّىالْأَنْفُسَحِينَ مَوْتِها وَ
الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضى عَلَيْهَا الْمَوْتَ
وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّىزمر: 42. چون براى روح مرگى نيست
لذا بايد در «مَوْتِها»مضاف مقدر
كرد و يا قائل بمجاز عقلى شد يعنى «حينموت أبدانها» ايضا دروَ الَّتِي لَمْ تَمُتْبايد گفت:
«وَالَّتى لَمْ تَمُتْ بَدَنُها»
يعنى: خدا ارواح را در حين موت از ابدان ميگيرد و روحى را كه بدنش نمرده در وقت
خواب قبض ميكند، آنگاه روحى را كه در خواب گرفته نگاه