نُفُور: (بر وزن عقول) بمعنى دورى استبَلْ لَجُّوا فِي عُتُوٍّ
وَنُفُورٍملك: 21. بلكه در طغيان و دورى از
حق اصرار ورزيدند و اگر با «الى» آيد
بمعنى رفتن و خروج باشد چنانكه در اقرب الموارد هست.
اسْتِنْفَار: رم دادن و رم كردن و طلب خروج و حركت استكَأَنَّهُمْ حُمُرٌمُسْتَنْفِرَةٌ. فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍمدثر: 50 و 51. گوئى آنها الاغهاى
رم كردهاند كه از شير گريخته.
نَفَر:
(بر وزن فرس) گروه. دسته.
وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَيْكَنَفَراًمِنَ الْجِنِّ
يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَاحقاف: 29. آنگاه كه گروهى از جنّ را بسوى تو برگردانديم كه قرآن را
استماع ميكردند.قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَنَفَرٌمِنَ الْجِنِّ فَقالُوا
إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباًجنّ: 1. در قاموس گفته نفر عبارت است از همه مردم و نيز گروهى از
مردان كه از ده نفر كم باشد.
در كشاف ذيل آيه 47. سوره نمل گفته: فرق بين رهط و نفر آنست كه نفر
از سه است تا نه و رهط از سه است تا ده يا از هفت تا ده و در اقرب الموارد گويد:
گروهى است از سه تا ده و بقولى از سه تا هفت نفر از مردان و اگر بيشتر از ده باشد
نفر گفته نميشود.
أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مالًا وَ أَعَزُّنَفَراًكهف: 34. مراد از نفر در آيه عشيره
است طبرسى فرموده عشيره نفر خوانده شده كه با انسان در حوائج او سعى و حركت
ميكنند.
نَفِير: مثل نفر است بمعنى جماعتى از مردان در مجمع فرموده: نفير عددى از
مردان است زجّاج گفته:
ممكن است جمع نفر باشد، نفير و نفر انسان، عشيره او است كه ياريش
كرده و با او كوچ كنندوَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَنَفِيراًاسراء:
6. يارى
ميدهيم شما را با اموال و فرزندان و عشيره و يارانتان را زياد ميگردانيم.
نفس:تنفّس
عبارت است از گسترش و توسعه يافتنوَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ. وَ الصُّبْحِ إِذاتَنَفَّسَتكوير: