راغب گويد:النَّفَادُالفناء» در لغت آمده «نَفَدَزاد القوم» توشه قوم تمام گرديد. در نهج البلاغه حكمت 57.
فرموده:
«الْقَنَاعَةُمَالٌ لَايَنْفَدُ».
قناعت مالى است كه تمام نميشود.
إِنَّ هذا لَرِزْقُنا ما لَهُ مِنْنَفادٍص:
54. اين
روزى ما است كه آنرا تمام شدن نيست (تمام نميشود)ما عِنْدَكُمْيَنْفَدُوَ ما عِنْدَ اللَّهِ
باقٍنحل:
96. آنچه نزد شماست تمام ميشود و آنچه نزد خداست هميشگى است.
از سوره لقمان و در «كلم» تحت
عنوان كلمات در قرآن مشروحا بررسى شده است.
نفذ:يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْتَنْفُذُوامِنْ أَقْطارِ
السَّماواتِ وَ الْأَرْضِفَانْفُذُوالاتَنْفُذُونَإِلَّا بِسُلْطانٍرحمن: 33. اين كلمه فقط سه بار در كلام الله آمده آنهم در يك آيه.
نفوذ و نفاذ بمعنى سوراخ كردن و خارج شدن بآنطرف است لذا در مصباح گفته: «نفذالسّهم: خرق الرّمية و خرج منها»
يعنى تير هدف را سوراخ كرد و از آنطرف خارج گرديد. «نفوذامر» مطاع بودن آنست انفاذ و تنفيذ امر، اجرا كردن آن ميباشد. معنى
آيه چنين است: اى جماعت جنّ و انس اگر ميتوانيد از اطراف آسمانها و زمين خارج
شويد، خارج شويد، نميتوانيد خارج شويد مگر بتسلط و قدرتى. در آيه بعدى آمدهيُرْسَلُ عَلَيْكُما
شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِشعلهاى از آتش و دخان بر شما
فرستاده شود كه دفع آن نتوانيد.
ظاهرا مراد آنست كه در صورت خارج شدن از اقطار آسمانها و زمين چنين
اتفاقى روى خواهد داد و ظاهر آنستكه اگر بشر سلطان و قدرت داشته باشد خروج از
اقطار آسمانها و زمين براى وى ممكن خواهد بود.