تا چون ميان دو كوه را (با تكههاى آهن پر و برابر) كرد گفت بدميد.
فَأَنْفُخُفِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِآل عمران: 49. و در آن ميدمم پس
باذن خدا مرغى ميشود. در اين دو آيه دميدن متعارف مراد است اوّلى با منفخ آهنگرى،
دوّمى با دهان.
اين تعبير در سوره سجده: 9. و سوره ص: 72. نيز آمده است مراد از آن
دميدن روح در وجود انسان اوّلى است. آيا جسدى بود كه در آن روح دميده شد و انسان
زنده گرديد و يا مراد از نفخ روح اعطاء تفكّر و اختيار است كه بانسان داده شد و
لياقت خليفة اللهى يافت. و الله اعلم. پيداست كه نفخ روح دميدن معنوى و نفخ بخصوصى
است.
12.وَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهافَنَفَخْنافِيها مِنْ رُوحِناانبياء: 91. نفخ روح در وجود مريم
بوسيله ملك درست براى ما روشن نيست ولى هر چه باشد مريم بدان وسيله بعيسى عليه
السلام حامله گرديد. ضمير «فِيهِ»در
آيه اوّل راجع به «فرج» است معلوم ميشود كه نفخ از آنمحلّ
بوده است.
وَنُفِخَفِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاًكهف: 99.فَإِذانُفِخَفِي الصُّورِنَفْخَةٌواحِدَةٌحاقّه: 13. بيشتر الفاظ نفخ در
قرآن مجيد درباره نفخ صور در قيامت است كه دوازده بار ذكر شده و در «صور» درباره آن سخن گفتهايم.