نضيد و منضود بمعنى رويهم چيده شده است.وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ
لَها طَلْعٌنَضِيدٌق: 10. بوجود آورديم نخلهاى بلند
را كه ميوه آنها رويهم چيده شدهاندفِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ. وَ طَلْحٍمَنْضُودٍواقعة: 28 و 29. در كنار درخت سدر
كه شاخهاش بىخار يا از كثرت ميوه خم شده است و در كنار درخت موزى كه ميوهاش
رويهم چيده شده است.
وَ أَمْطَرْنا عَلَيْها حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍمَنْضُودٍهود: 82. مراد از «مَنْضُودٍ»ظاهرا پى
در پى باريدن سنگهاست يعنى بر آن شهر سنگهائى از سجّيل پى در پى بارانديم در «سجل» احتمال دادهايم كه سجّيل بمعنى پىدرپى باشد ولى لفظ «مَنْضُودٍ»اين
احتمال را تضعيف ميكند بنظر ميايد مراد از آن سنگهاى سخت باشد كه قول ابو عبيده
است يعنى سنگهائى از جنس سنگهاى سخت كه پىدرپى ميباريدند.
نضر:نضر
و نضارت بمعنى طراوت و زيبائى است. راغب گويد: «النَّضْرَةُ:
الحسن كالنّضارة» در مصباح نيز آنرا زيبائى و نضير را زيبا گفته است
در نهج البلاغه خطبه 219. فرموده:
«كَلَحَتِالْوُجُوهُالنَّوَاضِرُ».
چهرههاى زيبا، بد منظر شدند.وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍناضِرَةٌ. إِلى رَبِّها ناظِرَةٌقيامة: 22 و 23. چهرههائى در
آنروز با طراوت و زيبااند و بنعمت خدا نگاه ميكنند.تَعْرِفُ فِي
وُجُوهِهِمْنَضْرَةَالنَّعِيمِمطففين: 24. در چهرههاى آنها
طراوت نعمت را مشاهده ميكنى كه نعمت خوش منظرشان كرده است.
وَ لَقَّاهُمْنَضْرَةًوَ سُرُوراًانسان:
11. خدا
در ظاهرشان طراوت و زيبائى و در قلوبشان شادى قرار داده است.
نطح:شاخ
زدن. در قاموس گويد: «نَطَحَهُ: اصابه بقرنه». «تَنَاطَحَالكبشان» دو قوچ همديگر را با شاخ
زدند.حُرِّمَتْ
عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ ...وَ الْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُمائده: 3. نطيح و نطيحه حيوانى است
كه با شاخ زدن مرده باشد يعنى بر شما حرام شده ميته، خون، گوشت خوك،