شد پوستهاى ديگرى براى آنها عوض ميگيريم تا عذاب را بچشند (نعوذ
بالله من النار) رجوع شود به «جلد».
از روايات استفاده ميشود كه تبديل جلود زنده كردن و اعاده حيات بجلود
اوّلى است در تفسير برهان از مجالس شيخ نقل كرده كه حفص بن غياث ميگويد: چون منصور
عباسى جعفر بن محمد عليه السلام را بعراق آورد در محضر آنحضرت بودم، ابن ابى-
العوجاء ملحد پيش آنجناب آمد گفت درباره اين آيهكُلَّمانَضِجَتْجُلُودُهُمْ
بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها ...چه ميفرمائى قبول كردم كه آن پوستها گناه كردند و عذاب ديدند تقصير
پوستهاى جديد چيست؟
فرمود: «هىهى و هى غيرها» واى بر تو پوستهاى
عوض شده هم پوستهاى اوّلى و هم غير آنهاست.
گفت: بمن توضيح بده تا بفهمم. امام فرمود اگر كسى خشتى را خرد كند و
آنرا گل كرده بار ديگر خشت زند آيا خشت اوّلى و در عين حال غير آن نيست؟ گفت: آرى
خدا سعادتمندت كند. نظير اين روايت را از احتجاج و تفسير قمى نيز نقل كرده است.
ناگفته نماند: چون قيامت همه چيزش زنده است چنانكه در «جهنّم» گفته شد و در «نطق» خواهد
آمد در اينصورت هر چه مرگ آنرا دريافت حيات حمله كرده مرگ را از بين خواهد برد لذا
هر وقت پوست اهل آتش سوخت و بىحسّ شد دوباره حيات بر آن عود خواهد كرد. اين كلمه
فقط يكبار در كلام الله آمده است.
نضخ:فوران.
«نَضَخَالماءنَضْخاً: اشتدّ فورانه من ينبوعه».
فِيهِما عَيْنانِنَضَّاخَتانِرحمن: 66.
در آن دو بهشت دو چشمه جوشان و فوران كننده هست. اين لفظ فقط يكبار
در كلام الله آمده است.
نضد:روى
هم چيدن. «نَضَدَالمتاع: جعل بعضه فوق بعض» در نهج
البلاغه خطبه 163. درباره طاوس فرموده: