و اوقات خويش را خالى از عبادت نگذارد و چون از يكى فارغ شد ديگرى را
شروع كند. آنگاه گويد:
از جمله بدعتها آنكه بعضى از رافضيان «فانصِب» را
در آيه بكسر صاد خوانده يعنى: على را بر خلافت منصوب گردان اگر اينطور خواندن بر
رافضى روا باشد صحيح است كه ناصبى آنرا همينطور بخواند و بگويد: يعنى ناصبى بودن
را كه بغض و عداوت على است در ميان مردم بگذار.
زمخشرى ميتوانست قول بعضى از شيعه را كه خودش نقل كرده (اگر چنين
قائلى يافته شود) بنحو آبرومندى ردّ كند و بگويد: اين سخن قابل قبول نيست. ولى
حريف آوردن ناصبى حكايت از درون طوفانى و ناراحت زمخشرى نسبت باهل بيت عليهم
السّلام و شيعه دارد. گوئى خيلى تكان خورده است.
فيض مرحوم در تفسير صافى بعد از نقل اين سخن گويد: نصب امام و خليفه
بعد از تبليغ رسالت يا پس از فراغ از عبادت امرى معقول بلكه واجب است تا مردم بعد
از آنحضرت در حيرت و ضلال واقع نشوند، پس صحيح است كه مترتب بر رسالت و فراغ از
عبادت باشد و اما بغض على و عداوت على عليه السّلام چطور معقول است كه بر تبليغ
رسالت و يا عبادت مترتّب شود؟!! ... آنگاه بر زمخشرى سخت تاخته است.
نصت:سكوت
براى استماع.
«نَصَتَلهنَصْتاً: سكت مستمعا لحديثه» همچنين است
انصات و آن از نصت ابلغ است (اقرب) در نهج البلاغه خطبه 120 هست كه بخوارج فرمود:
صحبت نكنيد و براى شنيدن سخن من ساكت باشيد.فَلَمَّا حَضَرُوهُ
قالُواأَنْصِتُوافَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا
إِلى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَاحقاف: 29. جنّ چون بشنيدن قرآن حاضر شدند گفتند: ساكت باشيد و چون
قرآن تمام شد براى انذار پيش قوم خويش برگشتند.