نصب:
(بر وزن فلس) رنج دادن و رنج ديدن. و برپا داشتن. «نَصَبْتُالشّىء: أقمته» آنرا برپا داشتم
گويند:
«نَصَبَهُالهمّ: اتعبه»- «نصبالشىء:
وضعه وضعا ثابتا». در آيهأَ فَلا يَنْظُرُونَ
إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ ...وَ إِلَى الْجِبالِ
كَيْفَنُصِبَتْغاشيه: 19. مراد ثابت شدن است مثلوَ الْجِبالَ أَرْساهاكوهها را ثابت كرد يعنى: آيا
نمىبينند شتر چطور خلق شده ... و كوهها چطور ثابت گشته و برپا داشتهاند.
نَصِيب: بهره معيّن و ثابتلِلرِّجالِنَصِيبٌمِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِنَصِيبٌمِمَّا تَرَكَ
الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَنساء: 7. براى مردان بهره ثابتى است از آنچه پدران و مادران و خويشان
گذاشتهاند و براى زنان بهره ثابتى است از آنچه پدران و مادران و خويشان
گذاشتهاند.
نَصْب: (بر وزن قفل و فرس) بمعنى رنج و تعب استلَقَدْ لَقِينا مِنْ
سَفَرِنا هذانَصَباًكهف: 62. از اين سفر برنج و خستگى
افتاديمأَنِّي
مَسَّنِيَ الشَّيْطانُبِنُصْبٍوَ عَذابٍص:
41. شيطان
بمن رنج و عذاب رساند.
نصب در آيه اوّل بر وزن فرس و در دوّم بر وزن قفل است.
نَاصِب: اسم فاعل است رنج دهنده، گويند «هَمٌنَاصِبٌ» اندوهى است زحمت ده. ناصب لازم نيز آيد يعنى بزحمت افتاده:وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ
خاشِعَةٌ. عامِلَةٌناصِبَةٌغاشيه: 2 و 3.
ظاهرا مراد از عمل تلاش غير مشروع دنيا است كه باعث رنج آخرت است.
يعنى: چهرههائى در آنروز ذليلاند، تلاشگراند در دنيا بزحمت
افتادهاند در قيامت، چند آيه بعد آمده:وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ
ناعِمَةٌ. لِسَعْيِها راضِيَةٌمعلوم است كه ظرف رضا و نعمت آخرت و ظرف سعى دنيا است.
أَنْصَاب:إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَالْأَنْصابُوَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ
مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِمائده: 90.وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا ما ذَكَّيْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَىالنُّصُبِ