در اقرب الموارد گويد «ويك» با
اضافه كاف كنايه از ويل است گوئى:
«وَيْكَاسمع قولى» واى بر تو حرف مرا گوش
كن. در صحاح و قاموس گفته: «وى» كلمه
تعجب است گوئى:
«وَيْكَ،وى لزيد» يعنى عجبا از زيد بتصديق
اين دو لغوى «ويك» نيز مانند «وى» بمعنى
تعجّب است على هذا بنظر نگارنده «وَيْكَأَنَّ»در آيه مركّب است از «ويك» و
«أنّ».
معنى آيه چنين ميشود: كسانيكه روز پيش مقام او را آرزو داشتند فرداى
آنروز گفتند: عجبا راستى خدا روزى را بهر كه خواهد وسعت دهد و تنگ گيرد، اگر خدا
لطف نميكرد ما را هم بزمين فرو برده بود عجبا راستى كافران رستگار نميشوند در
اينصورت لازم نيست: بگويم «وى» به
«كأنّ» داخل شده تا در مقام توجيه برآئيم
كه «كأنّ» دالّ بر شكّ است.
ويل:واى
طبرسى فرموده: ويل لفظى است هر كه در مهلكه واقع شود آنرا بكار برد و آن در اصل
عذاب و هلاك است. راغب از اصمعى نقل كرده ويل بمعنى قبح است و گاهى در تحسّر و
تأسف بكار رود ولى ويح در ترحم استعمال ميشود جوهرى گويد: آن كلمه عذاب است گويند:
ويله- ويلك- ويلى- نگارنده گويد: در هر حال كلمه ايست حكايت از بد
بختى و عذاب دارد خواه شخص گرفتار خودش بگويد مثلياوَيْلَتَناما لِهذَا الْكِتابِ لا
يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاهاكهف:
49. و
خواه از ديگرى بديگرى باشد مثلوَيْلَكَآمِنْاحقاف: 17. واى بر تو ايمان بياوروَيْلٌيَوْمَئِذٍ
لِلْمُكَذِّبِينَمرسلات: 15. واى در آنروز بر تكذيب كنندگان.
در آيهقالَتْ ياوَيْلَتىأَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌهود: 72. ظاهرا بمعنى تعجّب است.
آخر روز جمعه 20 ربيع الثانى 1395 مطابق 12/ 2/ 1354 از حرف واو فارغ
شدم و الحمد للّه.