برگرداندن و متوجه كردن آيد. و در صورت تعدّى بدو مفعول بمعنى سر-
پرست كردن و غيره آيد اينك شواهدى از آيات:
وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُناوَلَّىمُسْتَكْبِراً كَأَنْ
لَمْ يَسْمَعْهالقمان: 7. چون آيات ما بر او خوانده شود از آنها بحالت تكبّر اعراض
كند گوئى كه آنها را نشنيده است، تقديرش «ولّىعنها» است.فَلَمَّا قُضِيَوَلَّوْاإِلى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَاحقاف: 29. چون خواندن قرآن تمام
شد رو كردند و برگشتند بسوى قوم خويش براى انذار.
سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ماوَلَّاهُمْعَنْ قِبْلَتِهِمُ
الَّتِي كانُوا عَلَيْهابقره: 142. سفيهان از مردم گويند چه چيز آنها را از قبلهشان كه در
آن بودند برگردانيد.
وَ لَوْ قاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوالَوَلَّوُاالْأَدْبارَفتح: 22. آن تقدير «لَوَلّواالَيْكُمُ الادْبارَ» است يعنى اگر
كفّار با شما ميجنگيدند حتما بشما پشت ميكردند و ميگريختند.
و همينطور بعضى از ظالمان را در اثر اعمالشان ببعض ديگر ولّى امر و
سرپرست قرار ميدهيم.
تَوَلِّي: از باب تفعّل بمعنى اعراض و دوست اخذ كردن و سرپرست آيد. مثلفَمَنْتَوَلَّىبَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ
هُمُ الْفاسِقُونَآل عمران: 82. هر كه پس از اخذ ميثاق، از قبول حق اعراض كند آنها فاسقانند.
كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْتَوَلَّاهُفَأَنَّهُ يُضِلُّهُحجّ: 4. بر شيطان حتمى است هر كه
او را دوست بدارد اضلالش ميكند.وَ مَنْيَتَوَلَّهُمْمِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْمائده: 51. هر كه از شما آنها را
دوست اخذ كند از آنهاست.