responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 7  صفحه : 234

منخنقه حيوانى است خفه شده. يعنى از جمله محرّمات و ميته حيوان خفه شده و حيوان با كتك مرده است كه مردم جاهليّت حلال ميدانستند. اين كلمه يكبار بيشتر در قرآن نيامده است.

وقر: (بر وزن فلس) ثقل سامعه.

وَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ فِي آذانِهِمْ‌ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى‌ فصلت: 44. آنانكه ايمان نمياورند در گوشهايشان سنگينى هست- گوش بدهكار ندارند- قرآن بر آنها سبب كورى دل است. وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً مراد از وقر ثقل معنوى است.

وِقْر (بر وزن جسر) بار سنگين. يا مطلق بار، در صحاح مطلق بار گفته و در قاموس هر دو را آورده البتّه بترديد. وَ الذَّارِياتِ ذَرْواً. فَالْحامِلاتِ‌ وِقْراً ذاريات: 1 و 2. مراد از حاملات ابرهاست و وقر بار سنگين آنهاست.

جوهرى گويد: وقر اغلب در باره استر و الاغ و وسق در باره شتر بكار ميرود.

وَقَار: عظمت. اسم است از توقير بمعنى تعظيم و آن در اصل بمعنى ثبوت است (مجمع) ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ‌ وَقاراً. وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً نوح:

13 و 14. «وَقاراً» مفعول‌ «تَرْجُونَ» است عدم رجاء در جاى نفى است يعنى:

چه شده بخدا عظمت قائل نيستيد عظمتيكه ببندگى او وا دارد- حال آنكه شما را طور طور آفريده است از خاك، از نطفه، از علقه، از مضغه آيا اين طور آفريدن دليل عظمت خدا نيست كه او را عبادت كنيد؟

لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ‌ وَ تُسَبِّحُوهُ ... فتح: 9. تا بخدا و رسولش ايمان بيآوريد و او را يارى و تعظيم و تسبيح كنيد.

وقع‌: وقوع بمعنى ثبوت و سقوط است، واقعه در شدائد و ناگواريها بكار رود (مفردات) اين دو معنى در قاموس و اقرب نيز گفته شده است آنرا وجوب نيز معنى كرده‌اند و هر سه معنى مورد تصديق قرآن مجيد است:

وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ‌

نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 7  صفحه : 234
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست