مراد ازقَضى زَيْدٌ مِنْهاوَطَراًآنست كه زيد زينب را طلاق داد و نظرش را از او بريد و ديگر حاجتى
نسبت باو برايش نماند يعنى پس از آن زينب را بتو (اى رسول خدا) تزويج كرديم. رجوع
شود به «زيد». اين لفظ فقط دو بار در كلام
اللّه آمده است.
وطن:
(بر وزن فلس) اقامت.
چنانكه در قاموس و اقرب هست «وَطَنَبالمكانوَطْناً: أقام» وطن (بفتح و، ط) محل اقامت انسان و مقرّ انسان، و هر مكانيكه
انسان براى كارى در آن مانده است جمع آن مواطن ميباشدلَقَدْ نَصَرَكُمُ
اللَّهُ فِيمَواطِنَكَثِيرَةٍ وَ يَوْمَ
حُنَيْنٍتوبه:
25. مراد از مواطن مشاهد و مواقف جنگهاست.
خداوند شما را در بسيارى از مواضع مخصوصا در روز حنين (جنگ معروف
حنين) يارى كرد.
در سفينة البحار «وطن» مينويسد:
حرّ عاملى رحمه اللّه در مقدّمه كتاب امل الآمل نوشته: خواستيم اوّل
حالات علماء جبل عامل را بنويسيم زيرا روايت شده:
«حُبُالْوَطَنِمِنَ الْإِيمَانِ».
اين لفظ فقط يكبار در قرآن مجيد ذكر شده است.
وعد:راغب
گويد: وعد در وعده خير و شرّ هر دو بكار رود گويند:
«وَعَدْتُهُبنفع و ضرّ» ... ولى وعيد فقط در
وعده شرّ گفته ميشود. فعل آن «اوعدايعادا» است.
نگارنده گويد: دليل قول راغب استعمال قرآن مجيد است.وَ يَقُولُونَ سُبْحانَ
رَبِّنا إِنْ كانَوَعْدُرَبِّنا لَمَفْعُولًااسراء: 108. اين «وعد» در
خير استفَقالَ
تَمَتَّعُوا فِي دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذلِكَوَعْدٌغَيْرُ مَكْذُوبٍهود: 65. اين «وعد» در شرّ و اشاره بوعده عذاب نسبت بقوم صالح عليه السّلام است ايضاوَ نادى أَصْحابُ
الْجَنَّةِ أَصْحابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنا ماوَعَدَنارَبُّنا حَقًّا فَهَلْ
وَجَدْتُمْ ماوَعَدَرَبُّكُمْ حَقًّااعراف:
44. فعل
اوّل در وعده خير و دوم در وعده شرّ و عذاب است.
ايضا آيهكُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَوَعِيدِق: 14. وقالَ لا تَخْتَصِمُوا