رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: از خدا براى من وسيله
بخواهيد. آن درجهايست در بهشت فقط بيك بنده خواهد رسيد اميدوارم من او باشم. در
نهج البلاغه خطبه 104. در دعا بآنحضرت فرموده:
وسم:علامت
گذاشتن. «وَسَمَالشّىءوَسْماً» يعنى او را علامت گذارى كرد و
علامت را سمة گويندسَنَسِمُهُعَلَى الْخُرْطُومِقلم: 16. حتما بر بينى او علامت و داغ ذلّت مىنهيم. رجوع شود به «خرطوم».
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍلِلْمُتَوَسِّمِينَحجر: 75.مُتَوَسِّمْآنست كه بعلامت نگاه كند و از آن
بچيز ديگرى پى ببرد و تفرّس كند يعنى در آنچه از اوضاع قوم لوط ياد شد درسها و
عبرتهاست باهل فراست و عاقلان.
آنها كه از چيزى بچيزى پى ميبرند در مجمع از امام صادق عليه السّلام
نقل شده
«نَحْنُالْمُتَوَسِّمُونَ ...».
البتّه مصداق واقعى و اوّلى متوسّمون آنها عليهم- السّلام هستند. در
كافى در اين باره بابى منعقد فرموده و در آن پنج حديث نقل كرده است و در ضمن يكى
از آنها از امام باقر عليه السّلام است كه: «
وسن:اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لا تَأْخُذُهُسِنَةٌوَ لا نَوْمٌبقره: 255.سِنَهوَسَن،نعاس هر سه بمعنى چرت است يعنى:
خدا جز او معبودى نيست و زنده و قائم بتدبير عالم است او را چرتى و خوابى نميگيرد.
در الميزان فرموده: چون خواب ضررش بر قيوميّت بيشتر از چرت است مقتضى
آن بود كه اوّل چرت نفى شود آنگاه خواب. يعنى نه آن عامل ضعيف خدا را ميگيرد تا
مخالف قيوميّت باشد و نه آن عامل قوى (باختصار) اين لفظ فقط يكبار در قرآن مجيد
آمده است.
وسوس:وسوسه
بمعنى حديث نفس است يعنى كلاميكه در باطن انسان