نوعا در مدح و ذمّ و ثنا و قدح بىراهه و بى خودانه ميروند بقول آنكس
كه ميگفت: شاعر مانند آدم ديوانه است كه با خودش حرف مىزند.
مى و معشوق خيالى عمده محرّك شاعر است وقتى مىبينى در عرش اعلى قدم
ميزند و گاهى در حضيض بىهدفى گام بر ميدارد. در واقع قرآن مجيد با لفظ «يَهِيمُونَ»واقعيّت
را آفتابى كرده است يعنى: آيا نمىبينى در هر وادى اى بىخودانه راه ميروند رجوع
شود به «شعر».
فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ. فَشارِبُونَ شُرْبَالْهِيمِواقعة: 54 و 55.
هيام بمعنى عطش نيز آمده است «هَامَهَيَاماً: عطش» بشخص شديد العطش هيمان و هائم گويند.
هيم جمع اهيم و مؤنّث آن هيماء است و آن شتر تشنه را گويند كه از آب
سير نميشود البتّه در اثر عروض مرض عطش. يعنى پس از خوردن زقّوم از روى آن آب
جوشان ميخورند و آنرا مانند شتران تشنه مينوشند (نعوذ بالله).
اين كلمه تنها دو بار در كلام الله مجيد آمده است.
هيه:وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ. فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ. وَ ما
أَدْراكَ ماهِيَهْ. نارٌ حامِيَةٌقارعة: 8- 11. «هِيَهْ»همان ضمير
«هى» است راجع بهاويه و هاء آن براى وقف
است.
هيهات:هَيْهاتَهَيْهاتَلِما تُوعَدُونَمؤمنون: 36. هيهات اسم فعل است بمعنى «دورشد» يعنى چه دور است چه دور است آنچه (قيامت) وعده ميشويد منظور از
دورى استبعاد وقوع آنست.
روز چهارم ربيع الاوّل 1395. هجرى قمرى مطابق 27/ 12/ 1353 از حرف
هاء فراغت حاصل شد و الحمد لله و هو خير ختام.