هل:حرف
استفهام است مثلهَلْيَراكُمْ مِنْ أَحَدٍتوبه: 127.
بيشتر وقوع آن در قرآن مجيد براى تقرير است. خواه براى تنبيه باشد يا
نفى يا تكبيت چنانكه راغب گفته است. مثلا در آيات زير تنبيه بر نفى است.هَلْتُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ
أَحَدٍمريم:
98. آيا كسى از آنها را مييابى؟
در اين آيات ظاهرا مراد از «هل» نفى
است گوئى در مقام «ماء» نافيه است چنانكه در بعضى از آيات
بجاى هل «ما» آمده است مثلما يَنْظُرُونَ إِلَّا
صَيْحَةً واحِدَةًيس: 49.
وَ ما يَنْظُرُ هؤُلاءِ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةًص: 14. على هذا هل در اينگونه
موارد براى تقرير نفى است. ابن هشام در مغنى گويد: معناى نهم هل آنست كه از آن نفى
اراده ميشود لذا در آيههَلْجَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُحرف «الا» بخبر
وارد شده است در اقرب الموارد اين معنى را نقل و تصديق كرده است در مجمع آنرا در
آيه فوق «ليس» و در جلالين «ما» معنى
نموده و در آيههَلْيَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُمجمع و بيضاوى و جلالين آنرا «مايَنْتَظِرُون» گفتهاند.
ابن هشام در مغنى گويد: معناى دهم هل آنست كه بمعنى «قد» آيد عدهاى از قبيل ابن عباس، كسائى و فراء آنرا در آيه «قد» معنى كردهاند ... زمخشرى مبالغه كرده و گفته هل پيوسته بمعنى «قد» است و استفهام از همزه مقدره