برادر پدرى مريم بود. بقولى مراد نسبت بهارون برادر موسى است و بقولى
هارون مرد بد كارى بود كه بدان را باو نسبت ميدادند.
هزء:هزء
و هزو بمعنى مسخره كردن است كه حكايت از استخفاف مسخره شده دارد، اوّلى بضمّ زاء
آمده دوّمى بضمّ هر دو.
استهزاء نيز بمعنى مسخره كردن است.قُلْ أَ بِاللَّهِ وَ
آياتِهِ وَ رَسُولِهِ كُنْتُمْتَسْتَهْزِؤُنَتوبه: 65. بگو آيا بخدا و آياتش و رسولش مسخره و شوخى ميكرديد؟!وَ لا تَتَّخِذُوا آياتِ
اللَّهِهُزُواًبقره:
231.
«هُزُواً»بضمّ هاء و زاء يازده بار در قرآن مجيد آمده و همه مصدر بمعناى
مفعولاند يعنى «مهزؤبه» و مسخره شده.
كه عبارت اخراى بىارزش است.
راجع بهاللَّهُيَسْتَهْزِئُبِهِمْبقره: 15.
كه نسبت آن بخدا داده شده رجوع شود به «مكر».
إِنَّا كَفَيْناكَالْمُسْتَهْزِئِينَحجر:
95. آيه
ما قبل اين استفَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ- إِنَّا
كَفَيْناكَيعنى
آنچه را كه امر ميشوى آشكار كن و از مشركان روى گردان زيرا كه ما از تو مسخره
كنندگان را كفايت كرديم (بتو نتوانند آزارى رسانند) معلوم ميشود كه عدّهاى با
نفوذ از مشركان آنجناب را مسخره ميكردهاند كه خداوند در قبال آنها بآنحضرت تأمين
داده است. در تفسير عياشى نقل كرده: آنها پنج نفر از قريش بودند: وليد بن مغيره
مخزومى، عاص بن وائل سهمى، حارث بن حنظله، اسود بن عبد يغوث، اسود بن مطلب بن اسد.
چون خدا فرمودإِنَّا كَفَيْناكَالْمُسْتَهْزِئِينَآنحضرت دانست كه خدا خوارشان كرده است و خدا آنها را بمرگ خوار كننده
از بين برد.
در مجمع سوّمى را حرث بن قيس نقل كرده و آنگاه كيفيت نابوديشان را
حكايت نموده است.