responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 7  صفحه : 131

اين ناقه‌ايست كه براى آن نصيبى است از آب و براى شما نصيب روز معيّنى است و نيز آمده: إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ. وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ قمر: 27 و 28. ما ناقه را براى امتحان آنها خواهيم فرستاد منتظر و مراقب آنها باش و اگر اذيّتت كنند صبر كن و بآنها بگو كه آب ميان ناقه و آنها مقسوم است در هر قسمت صاحب آن حاضر ميشود نه ديگرى.

از اين آيات بدست ميايد اوّلا:

در شهريكه حضرت صالح در آن بود فقط يك چشمه وجود داشته كه آبش مورد مصرف اهالى بوده است، در اين صورت آنجا يك ده بوده نه شهر زيرا يك شهر از يك چشمه آب نتواند تأمين شود و اينكه در باره محيط صالح فرموده: وَ كانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ‌ نمل:

48. دليل نميشود كه آنجا شهر بزرگى بوده است رجوع شود به «مدن».

ثانيا: ناقه تمام آب چشمه را در يك روز مينوشيده است و اين ميرساند كه آن حيوانى خارق العاده و بس عظيم الجثّه بوده كه شكمش ظرفيّت آنهمه آب را داشته است.

پس لا بدّ شير بسيار هم ميداده است.

در روضه كافى حديث 214. از امام صادق عليه السّلام نقل شده «... قوم صالح بوى گفتند: بتو ايمان نميآوريم تا از اين سنگ شترى حامله براى ما بيرون آورى، آن سنگى بود كه آنرا تعظيم و پرستش ميكردند و هر سال نزد آن جمع شده و قربانى ميكردند ...

همانطور كه خواسته بودند خدا ناقه‌اى از آن سنگ بيرون آورد، خدا بصالح وحى نمود بآنها بگو: خدا آب را روزى براى شما و روزى براى ناقه قرار داده است ناقه در نوبت خود (همه) آبرا مينوشيد و در آنروز همه آنقوم از صغير و كبير از شير آن ميخوردند، فرداى آنروز بطرف آب ميرفتند و ناقه در آنروز آب نمينوشيد مدّتى كه خدا ميخواست بر اين منوال گذشت ...».

نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 7  صفحه : 131
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست