بيان ميكند و آنوقت ميگويد آب همه كوهها را كه زير تمام آسمانها بود
مستور كرد و جز نوح و آنها كه در كشتى بودند جنبندهاى در روى زمين باقى نماند.
اينها خيلى اغراق آميز بلكه نا ممكناند ولى بحمد اللّه در قرآن مجيد
از اينها خبرى نيست.
جودى كجاست؟
در باره جودى و محلّ آن در «جود» توضيحى
داده شد بآنجا رجوع شود.
ناگفته نماند: نگارنده را مجال آن نيست كه در باره نوح عليه السّلام
بروايات رجوع كرده و تحقيق نمايد، آنچه گفته شد با وضع اين كتاب مناسب است و الحمد
للّه.
لفظ نوح
در اقرب الموارد گويد:نُوحعلمى است اعجمى و منصرف.
هاكس در قاموس خود آنرا عجمى دانسته و «راحت» معنى
كرده است در صحاح و قاموس نيز آنرا غير عربى گفتهاند. آن در لغت عرب مصدر و صدا
را بگريه بلند كردن است، و اصل آن اجتماع زنان و روبرو نشستن آنها در نوحهگرى
است. نوائح زنان نوحهگراند.
راغب گويد: بقول بعضى نار و نور از يك اصلاند و بيشتر متلازم هم
ميباشند و نيز گويد: نار بشعله محسوس، و حرارت و نار جهنّم و نار حرب گفته ميشود.كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً
لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُمائده: 64.
لفظ «نار» مؤنّث مجازى است گاهى مذكّر نيز
آيد (اقرب الموارد) بقول طبرسى اصل نار از نور است.
نور:در
تعريف نور گفتهاند:
«النُّورُالضّوء و هو خلاف الظّلمة» راغب
گويد: ضوء منتشريكه بر ديدن كمك كند اقرب الموارد گويد: آنچه چيزها را آشكار
ميكند. و نيز گفتهاند آنچه فى نفسه آشكار است و غير خود را آشكار ميكند «الظّاهرفى نفسه المظهر لغيره».