ميدهد كه مأموريتشان خدائى بوده است ولى آيه در پيامبر بودنشان صريح
نيست زيرا بعث در غير پيغمبر نيز بكار ميرود و بنظر ميايد كه مروّج شريعت تورات
بودهاند.
نقذ:انقاذ
بمعنى نجات دادن و خلاص كردن است. «الْإِنْقَاذُ:
التّخليص عن ورطة»وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِفَأَنْقَذَكُمْمِنْهاآل عمران: 103. در كنار گودال آتش
بوديد كه از آن خلاصتان كرد و نجاتتان دادوَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ
الذُّبابُ شَيْئاً لايَسْتَنْقِذُوهُمِنْهُحج: 73. اگر مگس چيزى از آنها بگيرد. آنرا خلاص نتوانند كرد. نقذ و
انقاذ و استنقاذ بيك معنىاند (اقرب).
نقر:فَإِذانُقِرَفِيالنَّاقُورِ. فَذلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌمدثّر: 8 و 9. راغب گفته: نقر
كوبيدن چيزى (مثل كوبيدن طبل) است كه منجرّ بسوراخ شدن آن باشد، منقار آنست كه با
آن ميكوبند مثل منقار پرنده. طبرسى نيز كوبيدن گفته است و گويد ناقور آنست كه آنرا
براى صدا كردن ميكوبند در نهايه گويد در حديث آمده:
«نَهَىعَنْنَقْرَةِالْغُرَابِ».
و آن اين است كه كسى نماز را خيلى تند بخواند گوئى مانند كلاغ منقار
بزمين ميزند.
بهر حال «نُقِرَفِيالنَّاقُورِ»بجاىيُنْفَخُ فِي الصُّورِاست يعنى آنگاه كه در ناقور كوبيده شود و قيامت پديد آيد، آنزمان روز
سختى است. قاموس، مفردات و مجمع آنرا صور گفتهاند.
نَقِير: خال يا فرو رفتگى كوچكى است در پشت هسته خرما. در قاموس گويد: «النَّقِيرُنكتة فى ظهر النّواة» راغب گفته
فرو رفتگى «جزئى» است در پشت هسته كه چيز سبك (و
حقير) را با آن مثل زنند طبرسى نيز مثل قاموس گفته و اضافه كرده: گوئى منقارى
بآنجا زدهاند:فَإِذاً لا يُؤْتُونَ النَّاسَنَقِيراً- ...فَأُولئِكَ
يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَنَقِيراًنساء: 53 و 124.
يعنى بقدر نقير چيزى بكسى ندهند و بقدر نقير مظلوم و ناقص الاجر
نگردند.
نقص:كم
كردن و كم شدن.قَدْ عَلِمْنا ماتَنْقُصُالْأَرْضُ مِنْهُمْق: 4.