و پاهايشان بعكس بريده شود و يا از آنمحل تبعيد شوند «نفاهمن بلده:
اخرجه منه و سيّره الى غيره» اين لفظ فقط يكبار در كلام اللّه آمده
است.
نقب:سوراخ
كردن. راغب گويد: نقب در ديوار و پوست مانند ثقب (سوراخ كردن) است در چوب.
فَمَا اسْطاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُنَقْباًكهف: 97. يعنى نتوانستند از آن سدّ
بالا روند و نتوانستند آنرا سوراخ كنند طبرسى آنرا سوراخ وسيع و نيز راهيكه در كوه
است گفته است.
تَنْقِيب: بمعنى سير كردن و راه رفتن است در مفردات گفته: «نَقَّبَالقوم: ساروا» طبرسى گويد: تنقيب
باز كردن راهى است كه صلاحيت رفتن دارد و در شعر امرؤ القيس بمعنى مسافرت است كه
گويد:
لقدنَقَّبْتُفى
الآفاق حتّى
رضيت من الغنيمة
بالاياب
در آفاق مسافرت كردم تا جائيكه غنيمت را در بازگشتن دانستم. ظاهرا
مراد از آيه راهها باز كردن است يعنى: چه بسيار قويتر از آنها را كه هلاك گردانديم
و آنها در سرزمينها راهها باز كردند (و يا در بلاد مسافرتها كردند) آيا فرارى از
هلاك داشتند؟
12. نقيب
القوم كسى است كه از احوال و از وضع قوم مطّلع است و وضع آنها را جستجو ميكند،
گوئى اسرار آنها را سوراخ كرده و پى ميبرد راغب گويد: «النَّقِيبُ: الباحث عن القوم و عن أحوالهم» ظاهرا مراد از آن در آيه سرپرست است
نظير امامان- عليهم السّلام در امت اسلامى يعنى از بنى اسرائيل پيمان اكيد گرفتيم
كه بدستور دين عمل كنند و در ميان آنها دوازده سرپرست و پيشوا بر انگيختيم، ظاهرا
آنها رؤساء اسباط دوازده گانه بنى اسرائيل بودهاند و «بَعَثْنا»نشان