مثل:وَقاسَمَهُماإِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَاعراف: 21. يعنى سوگند اكيد ياد
كرد كه من بشما از خير خواهانم. مفاعله در اينجا بين الاثنين نيست مثل «سافرتشهرا» احتمال قوى آنست كه براى
مبالغه باشد. و مثلقالُواتَقاسَمُوابِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُنمل: 49. گفتند سوگند ياد كنيد
بخدا كه صالح و اهلش را شب هنگام مقتول ميكنيم.
قسو:قَسْو و قَسْوَة و قَساوَة بمعنى سنگدلى است «قَسَاقَلْبُهُقَسْواً ...:
صَلُبَ وَ غَلُظَ» راغب گويد: اصل آن از «حجرقاس» است يعنى سنگ سخت. طبرسى فرموده: قسوة رفتن نرمى و رحمت است از
دل و صلابت هر چيز را قسوة گويند.ثُمَقَسَتْقُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّقَسْوَةً ...بقره: 74.
سپس دلهاى شما مانند سنگها سخت و يا از آن سختتر گرديد.وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْقاسِيَةًمائده: 13. دلهاى آنها را سخت
كرديم.
قشعريره بمعنى لرزه است و اقشعرار جلد بمعنى لرزيدن پوست است «اقشعرّجلده» يعنى پوستش لرزيد و منقبض شد
ترجمه آيه: خدا بهترين حديث را نازل كرده و آن كتابى است آياتش شبيه هم و قابل
انعطاف بيكديگر، پوست كسانيكه از خدا ميترسند از آن ميلرزد. اين كلمه يكبار بيشتر
در قرآن مجيد نيامده است.
قصد:اين كلمه و مشتقات آن در قرآن بمعنى راست و متوسّط و معتدل بكار رفته
«قَصَدَفِى النَّفَقَةِ: تَوَسَّطَ بَيْنَ
الاسْرَافِ وَ التَّقْصِيرِ»وَاقْصِدْفِي مَشْيِكَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَلقمان:
19. در
راه رفتن معتدل باش و صدايت را آهسته كنلَوْ كانَ عَرَضاً
قَرِيباً وَ سَفَراًقاصِداًلَاتَّبَعُوكَتوبه: 42. اگر خواسته تو مالى زود رس و سفرى متوسّط و آسان بود حتما
از تو پيروى ميكردند.