132. و
در آيهفَاجْتَنِبُوا
الرِّجْسَمِنَالْأَوْثانِحجّ: 30. خالى از «ما- مهما» است. باقى معانى در كتب لغت ديده شود.
منع:باز
داشتن. ضدّ عطا كردن.
مامَنَعَكَأَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَاعراف:
12. چه
چيز باز داشت اينكه سجده نكنى آنگاه كه امرت كردم؟
مَنُوع: مبالغه است يعنى بسيار باز دارندهوَ إِذا مَسَّهُ
الْخَيْرُمَنُوعاًمعارج: 21 چون خير باو رسد بسيار
مانع و بخيل است.
مَنَّاعٌنيز مبالغه است بمعنى شديد المنعمَنَّاعٍلِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ
أَثِيمٍقلم:
12.
منّ:
(بفتح ميم) طبرسى ذيل آيه 262 بقره و 164. آل عمران ميگويد:
من در اصل بمعنى قطع است و از آنستلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُمَمْنُونٍفصلت: 8. يعنى براى آنهاست پاداش
غير مقطوع و ابدى. منّت نهادن و برخ كشيدن نعمت را از آن منّة گويند كه وظيفه نعمت
شده را قطع ميكند (ديگر بر او لازم نيست در مقابل نعمت تشكر كند يا چيز ديگرى
انجام دهد) ايضا منّة بمعنى نعمت است كه شخص بواسطه آن از گرفتارى قطع و خارج ميشود.
اين مطلب مورد تأييد فيومى در مصباح است و ممنون را بمعنى مقطوع گفته
و گويد مرگ را از آن منون گويند كه قاطع زندگى است در صحاح گفته: «المنّ: القطع» و در قاموس آمده: «منّالحبل: قطعه» يعنى ريسمان را بريد.
راغب نسبت اين معنى را به «قيل» داده
و گويد: منّ چيزى است كه با آن وزن كنند، وزن شده را موزون و ممنون گويند. منّة
بمعنى نعمت سنگين است. منّت دو جور اطلاق دارد: فعلى و قولى. منّت خدا فعلى است و
آن سنگين كردن بندگان با نعمت و عطيّه است «لَقَدْمَنَاللَّهُ عَلَى