responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 6  صفحه : 249

راغب گويد: مارد و مريد از شياطين جنّ و انس آنست كه از خيرات عارى باشد. شجر امرد درختى را گويند كه خالى از برگ باشد. رملة مرداء خاكى است كه چيزى نروياند. جوان بى‌ريش را امرد گويند كه صورتش عارى از مو است.

در قاموس و اقرب آمده: «مرد على الشّى‌ء: مرن و استمرّ عليه» يعنى در آن مستمرّ و پيوسته شد و بر آن عادت كرد.

وَ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ‌ مارِدٍ صافات: 7. وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطانٍ‌ مَرِيدٍ حجّ: 3. مريد و مارد بمعنى عارى از خير و بى‌فايده است و اينكه آنرا طاغى و عاصى گفته‌اند ظاهرا بدان جهت است كه از طاعت حق عارى و خالى است.

وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ‌ توبه: 101. مَرَدُوا ظاهرا بمعنى استمرار است چنانكه نقل شد يعنى از اهل مدينه كسانى هستند كه بر نفاق عادت كرده‌اند. قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ كَشَفَتْ عَنْ ساقَيْها قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ‌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِيرَ نمل: 44. مُمَرَّدٌ بمعنى صاف شده است و آن با معناى اوّلى مناسب است كه صاف شده عارى از خلل و فرج است و آيه روشن ميكند كه سليمان قصر آئينه كارى شده داشته است.

مرر: مرّ و مرور بمعنى رفتن و گذشتن است. «مرّ الرّجل‌ مَرّاً و مُرُوراً: جاز و ذهب» وَ يَصْنَعُ الْفُلْكَ وَ كُلَّما مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ‌ هود: 38. كشتى را ميساخت و هر وقت جمعى از قومش بر او ميگذشتند او را مسخره ميكردند.

فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ‌ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى‌ ضُرٍّ مَسَّهُ‌ يونس: 12.

ظاهرا «مرّ» در تقدير «مرّ على غيّه» است يعنى چون گرفتاريش را از بين برديم بگمراهى‌اش ادامه ميدهد گويا ما را براى گرفتارى خويش نخوانده است.

ايضا آيه‌ فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِيفاً فَمَرَّتْ‌ بِهِ‌ اعراف: 189. يعنى‌

نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 6  صفحه : 249
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست