109. مداد
بمعنى مركب است از كشّاف و جوامع الجامع فهميده ميشود كه علّت تسميه، زياد شدن وزن
دوات بواسطه آنست. «مدد» مصدر است بمعنى زيادت و آمدن چيزى
بعد از چيزى، مراد از آن در آيه ظاهرا اسم است يعنى بگو اگر دريا مركب شده و كلمات
خدا با آن نوشته ميشد حتما پيش از تمام شدن كلمات خدا، دريا تمام ميشد و اگر چه
درياى ديگرى را بر آن كمك مياورديم.
معنى آيه در «كلم» گذشت.
مدينة:شهر.
مدون بمعنى اقامت است «مدنبالمكان و مدونا: اقام» ظاهرا شهر را از آن مدينه گويند كه مردم در
آن اقامت دارند امّا تمدّن كه بمعنى خروج از جهل و دخول براه انسانيت و ترقّى است
ظاهرا از معانى مستحدثه است. بعضى مدينه را از «دان» دانسته
و ميم آنرا زايد گرفتهاند.
در نهج البلاغه خطبه: 180 آمده
«أَيْنَالَّذِينَ ... مَدَنُواالْمَدَائِنَ».
كجايند آنها كه شهرها بنا كردند.
مدينه در قرآن گاهى در مطلق شهر بكار رفته مثلإِنَّ هذا لَمَكْرٌ
مَكَرْتُمُوهُ فِيالْمَدِينَةِلِتُخْرِجُوا مِنْها أَهْلَهااعراف: 123.وَ قالَ نِسْوَةٌ فِيالْمَدِينَةِامْرَأَتُ الْعَزِيزِ
تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِيوسف: 30. و گاهى مراد از آن مدينة الرسول است كه ابتدا بنام يثرب
خوانده ميشد و پس از هجرت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مدينه خوانده شدما كانَ لِأَهْلِالْمَدِينَةِوَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ
أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِتوبه: 120.
جمع آن در قرآن فقط مدائن بكار رفته استفَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ
فِيالْمَدائِنِحاشِرِينَشعراء: 53. «مدينة» چهارده
بار و مدائن سه بار در قرآن مجيد آمده است.
مدين:نام
شهرى بود كه شعيب عليه السّلام بر اهل آن مبعوث گرديدوَ إِلى