در نورانيّت خويش مىماند شب از روز و روز از شب تميز داده نميشد ...
يَمْحُوااللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِرعد: 39. راجع باين آيه در «أمّ» سخن گفتهايم.
وَيَمْحُاللَّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِشورى: 24. محو باطل بىاثر شدن
آنست چنانكه احقاق حق ثابت كردن آن و در جاى خويش قرار دادن است- اين لفظ سه بار
بيشتر در قرآن نيامده است.
مخر:شكافتن.
جريان. در مجمع آمده: مخر شكافتن آب است از چپ و راست. ايضا مخر صداى باد طوفانى
است. در قاموس گفته: «مخرتالسّفينة مخرا و مخورا: جرت»وَ تَرَى الْفُلْكَمَواخِرَفِيهِنحل: 14.
كشتىها را در دريا مىبينى كه شكافنده آب و جارى شوندهاندوَ تَرَى الْفُلْكَ
فِيهِمَواخِرَفاطر: 12. اين كلمه فقط دو بار در
قرآن يافته است.
مخض:مخاض
درد زائيدن را گويند.فَأَجاءَهَاالْمَخاضُإِلى جِذْعِ النَّخْلَةِمريم: 23. درد زائيدن او را بسوى
تنه درخت خرما كشانيد. اين لفظ يكبار بيشتر در قرآن يافته نيست.
15. فرموده:
مدّ در اصل بمعنى زيادت است، جذب و كشيدن را مدّ گويند كه كشيدن چيزى سبب زيادت
طول آن است. ولى راغب معناى آنرا كشيدن ميداند و گويد: «اصلالمدّ: الجرّ» و مدّت را از آن مدّت گويند كه وقت ممتدّ است. در اقرب
الموارد آمده: سيل را از آن مدّ گويند كه زيادت آب است.
بنظر ميايد كه قول مجمع البيان اصحّ باشد و اينكه گسترش دادن زمين را
مدّ الارض گوئيم كه گسترش يكنوع زيادت است همچنين مهلت دادن، مال دادن و غيره.
وَ هُوَ الَّذِيمَدَّالْأَرْضَ وَ جَعَلَ فِيها رَواسِيَ وَ أَنْهاراًرعد: 3. مراد از مدّ الارض ظاهرا
گسترش و وسعت خشكى آن است اگر در نظر بگيريم كه