لَيْتَ:حرف تمنّى و طمع است باسمش نصب و بخبرش رفع ميدهد.
گاهى در باره غير مقدور آيد مثليالَيْتَنِيمِتُّ قَبْلَ هذامريم: 23. ايكاش پيش از اين مرده
بودم. و گاهى در باره مقدور نحويالَيْتَلَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ ...قصص: 79.
يالَيْتَهاكانَتِ الْقاضِيَةَحاقّة:
27. گفتهاند
ضمير «لَيْتَها»راجع است
بموته اولى يعنى: ايكاش مرگ اوّلى كه در دنيا چشيدم كار مرا بپايان ميبرد و فانى
شده ديگر زنده نميگشتم مثلوَ يَقُولُ الْكافِرُ يالَيْتَنِيكُنْتُ تُراباًنباء: 40.
ليس:از افعال ناقصه، عملش رفع اسم و نصب خبر است و دلالت بر نفى حال دارد
مثلفَلَيْسَعَلَيْكُمْ جُناحٌ أَلَّا
تَكْتُبُوهابقره:
282. بنفى غير حال با قرينه دلالت ميكند (اقرب).
ليس فقط در ماضى قابل صرف است مثل ليس، ليسا، ليسوا، ليست، ليستا،
لسن. تا آخر.
ليل:شب. ليل و ليلة هر دو بيك معنى است. بقولى ليل مفرد است بمعنى جمع و
ليلة براى واحد است ولى در قرآن هر دو براى مطلق آمدهاند مثلتُولِجُاللَّيْلَفِي النَّهارِآل عمران:
27. و
مثلأُحِلَّ
لَكُمْلَيْلَةَالصِّيامِ الرَّفَثُ
إِلى نِسائِكُمْبقره: 187. جمع آن در قرآن ليالى استسِيرُوا فِيهالَيالِيَوَ أَيَّاماً آمِنِينَسباء: 18.
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِيلَيْلَةِالْقَدْرِقدر: 1.
رجوع شود به «قدر».
لين:نرمى. راغب گويد: در اجسام بكار رود و در خلق و معانى بطور استعاره.فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ
اللَّهِلِنْتَلَهُمْ ...آل عمران: 159. در اثر رحمت خدا
بآنها نرم و ملايم شدىوَأَلَنَّالَهُ الْحَدِيدَسباء: 10 براى داود آهن را نرم كرديم.