مردى پشت سر او بر او سنگ مىزد و پاهايش را خونى كرده بود و ميگفت:
اى مردم او دروغگو است او را تصديق نكنيد.
گفتم: اين كيست؟ گفتند: محمد است ميگويد پيغمبرم و آن عمويش ابو لهب
است كه ميگويد: او دروغگو است.
در باره ابو لهب در «تبب» بطور
تفصيل سخن گفتهايم و ميافزائيم كه:
در مجمع گويد: آيا با اين سوره باز ابو لهب قدرت داشت كه ايمان
بياورد و باز ايمان بر او فرض و لازم بود؟ و اگر ايمان مياورد تكذيب وعدهسَيَصْلى ناراً ذاتَلَهَبٍنميشد؟
جواب: آرى ايمان براى او لازم بود و اين وعيد بشرط عدم ايمان است ...
اگر فرض كنيم كه ابا لهب از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مىپرسيد
و ميگفت: اگر ايمان آورم باز داخل آتش خواهم شد؟ حضرت ميفرمود: نه زيرا كه شرط
دخول آتش از بين رفته بود.
الميزان اين جواب را پسنديده و در ذيل بيان خود گفته: ابو لهب در
اختيارش بود كه ايمان آورد و از عذاب حتمى كه در اثر كفرش بود نجات يابد.
لهث:لهث آن است كه سگ از عطش زبانش را بيرون آورد چنانكه در مفردات و
مجمع گفته است در قاموس و اقرب گفته: «لهثالكلب و غيره» سگ و غير سگ زبانش را با تنفس شديد از جهت عطش يا رنج
يا خستگى بيرون آوردفَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِيَلْهَثْأَوْ تَتْرُكْهُيَلْهَثْذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ
الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا ...اعراف: 176.
يعنى حكايت او حكايت سگ است كه اگر بر آن حمله كنى زبانش را