responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 6  صفحه : 21

و آن در آيه بكسر قاف اسم است بمعنى حصّه و نصيب يعنى گفتند:

پروردگارا بهره ما را از عذاب زودتر از روز قيامت برسان. اين مسخره‌اى است از آنها نسبت بوعده عذاب لذا در ما بعد آن آمده: «اصْبِرْ عَلى‌ ما يَقُولُونَ ...» اين كلمه فقط يك بار در قرآن آمده است.

قطع: بفتح قاف بريدن. اعم از آنكه محسوس باشد مثل‌ وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما ... مائده:

38. يا معقول مثل‌ وَ يَقْطَعُونَ‌ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ‌ بقره: 27.

براه رفتن قطع طريق گويند گوئى راه ممتد در اثر راه رفتن قطعه قطعه ميشود وَ لا يَقْطَعُونَ‌ وادِياً إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ‌ توبه: 121.

أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ‌ السَّبِيلَ‌ عنكبوت: 29. آيه درباره قوم لوط عليه السّلام است ظاهرا مراد از قطع سبيل قطع تناسل است كه آنها با توجه بلواط و اعراض از زنان راه تناسل را قطع ميكردند، بقولى مراد قطع راه مسافرين و منع عبور آنهاست ولى معنى اول موافق سياق است.

تقطيع: براى كثرت و مبالغه است‌ أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ‌ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ‌ مائده: 33.

ما كُنْتُ‌ قاطِعَةً أَمْراً حَتَّى تَشْهَدُونِ‌ نمل: 32. قطع امر تصميم درباره آن يعنى من بكارى تصميم نميگيرم تا شما حاضر باشيد.

قطع: (بكسر قاف) تكّه و مقدارى از شى‌ء فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ‌ بِقِطْعٍ‌ مِنَ اللَّيْلِ‌ هود: 81. با عائله خويش در قسمتى از شب برو. جمع آن قطع بر وزن عنب است‌ وَ فِي الْأَرْضِ‌ قِطَعٌ‌ مُتَجاوِراتٌ‌ رعد: 4. در زمين قطعه‌هاى مجاور هم هست.

قطف: چيدن. «قطف الثّمرة قطفا:

جناه و جمعه». فِي جَنَّةٍ عالِيَةٍ. قُطُوفُها دانِيَةٌ حاقّه: 22 و 23. قطوف جمع قطف (بكسر قاف) است و آن بمعنى مقطوف (ثمره چيده شده) ميباشد اقرب الموارد گويد: خوشه را در وقت چيده شدن قطف گويند يعنى: در بهشتى والا كه‌

نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 6  صفحه : 21
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست