آخرت است و مراد از امر دستور وقوع آن ميباشد و از «واحدة» ميتوان فهميد كه تقدير آن «وما امرنا الّا كلمة واحدة» است و گرنه ميبايست «واحد» گفته
شود.
يعنى كار آخرت و وقوع آن مانند اشاره چشم يا نزديكتر از آن است
احتمال هست مراد آسانى وقوع قيامت در قدرت خدا باشد مانند آسانى اشاره بچشم نه
سرعت وقوع قيامت. اين لفظ فقط دو بار در قرآن آمده است.
لمز:عيب. در قاموس گفته:
«اللّمز: العيب و الاشارة بالعين» در نهايه
نيز عيب معنى كرده، در اقرب الموارد آمده: «لمزهلمزا: عابه» همچنين است قول طبرسى در مجمعوَ مِنْهُمْ مَنْيَلْمِزُكَفِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ
أُعْطُوا مِنْها رَضُواتوبه: 58. بعضى از منافقان در باره صدقات بر تو خرده ميگيرند اگر از
آن داده شوند خوشنود گردند.
وَ لاتَلْمِزُواأَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِحجرات: 11. بر خودتان عيب نگيريد،
در جاى خود گفته شده مسلمانان از حيث دين بحكم يك پيكراند لذا عيب بر ديگران عيب
بر خويشتن است.
وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍلُمَزَةٍهمزه: 1.
واى بر هر طعنه زن عيب ساز، لمّاز و لمزه بمعنى كثير اللمز است.
7. اگر
كتابى در كاغذ بر تو نازل ميكرديم و دست بر آن مىماليدند حتما كفّار ميگفتند: اين
سحرى آشكار است.
در لمس طلب ملحوظ است كه دست ماليدن براى دانستن است بدين جهت است كه
راغب گويد گاهى از طلب بلمس تعبير آورند، لذا در اقرب از جمله معانى آن گفته: «لمسالشّىء:
طلبه»وَ أَنَّالَمَسْنَاالسَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً وَ شُهُباًجنّ: 8. در