responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 6  صفحه : 19

تمام ميكرد و ديگر زنده نميشدم.

وَ كانَ أَمْراً مَقْضِيًّا مريم: 21.

مقضى بمعنى تمام شده و حتمى است مثل‌ قُضِيَ‌ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيانِ‌ يوسف: 41.

قُطر: (بضمّ قاف) كنار و طرف.

جمع آن اقطار است‌ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ‌ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا رحمن: 33. اگر توانستيد از اطراف آسمانها نفوذ كنيد، نفوذ كنيد ايضا آيه 14، احزاب مفرد آن در قرآن نيامده است.

قطر: (بكسر قاف) مس مذاب در قاموس و مفردات و اقرب آمده:

«القِطْرُ: النّحاس المذاب» حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً قالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ‌ قِطْراً كهف: 96. چون آنرا گداخت گفت مس گداخته بياوريد تا بر آن بريزم طبرسى از ابو عبيده آهن مذاب نقل كرده و گويد علت تسميه قلع مذاب و آهن مذاب بقطر تقاطر آنهاست بهنگام مذاب شدن و آنرا در آيه، آهن يا روى يا مس مذاب گفته است.

قطران: سَرابِيلُهُمْ مِنْ‌ قَطِرانٍ‌ ابراهيم: 50. طبرسى فرموده: در آن سه وجه است.

1- بفتح قاف و كسر طاء.

2- بفتح قاف و سكون طاء.

3- بكسر قاف و سكون طاء.

در اقرب نيز چنين آمده است.

بعضى آنرا «قطر آن» خوانده‌اند يعنى مس مذابيكه حرارتش بنهايت رسيده است.

در مجمع فرموده: قطران چيزى است سياه، بدبو، چسبنده كه آنرا بر شتر مى‌مالند يعنى پيراهن گناهكاران از اينگونه چيز است و روى بدنشان را پوشانده است. در كشّاف گفته:

آن صمغى است كه از درختى بنام ابهل ترشّح ميكند آنرا مى‌پزند و شتر آبله‌دار را روغن مالى ميكنند در حرارت آن دانه‌هاى آبله و حتى پوست شتر ميسوزد و گاهى بجوف آن هم ميرسد آن سياه رنگ و بدبو است.

در مصباح و قاموس و اقرب نيز نظير كشّاف گفته‌اند.

نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 6  صفحه : 19
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست