كنيم مثلكَذلِكَكِدْنالِيُوسُفَيوسف: 76. اين چنين تدبير كرديم براى يوسف.إِنَّهُمْيَكِيدُونَكَيْداًوَأَكِيدُكَيْداًطارق: 15 و 16. كيد اوّل كه درباره
كفّار است مذموم و دوّمى كه درباره خداست ممدوح است: آنها حيله ميكنند حيلهاى و
من در مقابلشان تدبير ميكنم تدبيرى- درباره كيد بعد از كيد كه بخدا نسبت داده شده
رجوع شود به «مكر».
وَ تَاللَّهِلَأَكِيدَنَأَصْنامَكُمْانبياء:
57. بخدا
حيله و تدبيرى درباره بتهايتان ميكنم.
در آياتإِنَكَيْدَالشَّيْطانِ كانَ ضَعِيفاًنساء: 76.فَأَرادُوا بِهِكَيْداًفَجَعَلْناهُمُ
الْأَسْفَلِينَصافات: 98.
و نظائر آن بمعنى كيد مذموم است.
كيف:كيف غالبا اسم استفهام است مثل «كيفزيد» و در غالب آيات قرآن توأم با تنبيه و تعجّب است نحوكَيْفَتَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ
كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْبقره: 28. و در بسيارى از آنها توأم با توبيخ ميباشد مانندانْظُرْكَيْفَيَفْتَرُونَ عَلَى
اللَّهِ الْكَذِبَنساء: 50 در آياتى نظيرإِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ. فَقُتِلَكَيْفَقَدَّرَ. ثُمَّ قُتِلَكَيْفَقَدَّرَمدثر:
18- 20 ظاهرا
بمعنى حال است يعنى او فكر كرد و اندازه گرفت پس ملعون است در هر حال كه اندازه
گرفت.
كيل:پيمانه كردن. راغب آنرا پيمانه كردن طعام گفته، در اقرب الموارد
گويد: بيشتر در پيمانه طعام باشد. اگر گوئيم: «كلتهالطّعام» يعنى باو كيل دادم و اگر گوئيم: «اكتلتعليه» يعنى از او كيل گرفتم. و هر گاه گوئيم: «كلتله الطّعام» يعنى به پيمانه كردن طعام از براى او مباشرت كردم.
الَّذِينَ إِذَااكْتالُواعَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ. وَ إِذاكالُوهُمْأَوْ وَزَنُوهُمْ
يُخْسِرُونَمطففين:
2- 3 چون از مردم كيل گيرند تمام گيرند و چون بمردم كيل دهند يا وزن كنند كم كنند.