بآن واقف كرد، سپس بر محمد صلّى اللّه عليه و آله حكايت فرمود بدين
بيان كه زكريّا از خدا خواست نامهاى پنج تن را باو بياموزد، جبرئيل آمد و تعليم
كرد، زكريا هر وقت محمد، على، فاطمه و حسن را ياد ميكرد غصّهاش برطرف ميشد و چون
حسين را ياد مينمود گريه گلوگيرش ميكرد و دلش مىلرزيد، روزى گفت خدايا چرا در ذكر
چهار اسم غصّهام زدوده شده و در ذكر حسين اشكم روان ميگردد و لرزه دلم بالا
ميگيرد؟
خدا از ماجراى حسين بوى خبر داد و فرمود:كهيعص. كاف اسم كربلا، هاء هلاك و شهادت
عترت رسول صلّى اللّه عليه و آله، ياء يزيد لعنه اللّه و او ظالم حسين است، عين
عطش آنحضرت و صاد صبر او ميباشد الخ.
در صافى آنرا از كمال الدين نقل كرده و گويد در مناقب نيز نظير آن
نقل شده است.
در جامع الرواة اردبيلى از نجاشى نقل شده كه گويد: سعد بن عبد اللّه
رحمه اللّه امام عسكرى عليه السّلام را ملاقات كرده، و ديدم بعضى از اصحاب ما اين
سخن را تضعيف ميكنند كه او آنحضرت را ديده باشد و گويند ملاقات او آنحضرت را حكايت
جعلى است.
در نقد الرجال پس از اين نقل فرموده: شيخ طوسى سعد بن عبد اللّه را
در ضمن اصحاب حضرت عسكرى عليه السّلام ذكر كرده و فرموده: معاصر آنحضرت بوده است.
سپس او را در باب آنانكه از ائمه روايت نكردهاند ذكر كرده است.
نگارنده گويد: منعى نيست كه ماجراى كربلا از بطون معانىكهيعصبوده باشد.
در مجمع نقل كرده كه امير المؤمنين عليه السّلام در دعايش ميگفت:
«أَسْأَلُكَيَاكهيعص».
از اين بنظر ميايد كه آن اشاره باسماء حسنى است از قبيل كافى، هادى،
و غيره. و اللّه العالم.