يعنى زنانيكه مصوناند و در خانههاى خويشاند و مبتذل و هر جائى
نيستند و شايد بمعنى مستورات باشد يعنى از نامحرمان پوشيدهاند كه قصر بمعنى ستر
نيز آمده است احتمال قوى آنست كه بمعنى مخصوصات و منحصرات باشد يعنى زنانيكه فقط بشوهر
خويش مخصوصاند مثللَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌرحمن:
74. جنّ
و انسى بآنها دست نزده است.
3- قصر
بمعنى خانه و عمارت،وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍمَشِيدٍحجّ: 45.
چه بسا چاه معطّل كه آب بر ندارد و چه بسيار خانه مرتفع يا گچكارى
شده كه اهلش هلاك شدهاند.
طبرسى فرموده: قصر خانهايست داراى حصار كه در آن مقصور و محبوس است.
در قاموس و اقرب گفته: قصر بمعنى منزل و هر اطاقى است كه از سنگ بنا شده باشد در
اقرب عمارت رفيع نيز گفته است.
قول طبرسى اصح و با معناى اصلى منطبق است. جمع قصر قصور است مثلتَتَّخِذُونَ مِنْ
سُهُولِهاقُصُوراًوَ تَنْحِتُونَ الْجِبالَ
بُيُوتاًاعراف:
74. در
هموارهاى زمين قصرها ميسازيد و از كوهها خانهها ميتراشيد.
إِنَّها تَرْمِي بِشَرَرٍكَالْقَصْرِكَأَنَّهُ جِمالَتٌ
صُفْرٌمرسلات:
32 و 33. از جمله معانى قصر كه در قاموس و اقرب آمده درخت ضخيم است راغب قصر را در
آيه بقولى ريشه درختان و مفرد آنرا قصره ميگويد، طبرسى از سعيد بن جبير ريشه
درختان بزرگ نقل ميكند و خود آنرا معنى معروف ميداند يعنى آتش جهنّم شرارههائى
ببزرگى قصر يا مثل درختان بزرگ مياندازد گوئى شترهاى زرداند.
قصص: (بفتح
ق، ص) سر گذشت و تعقيب و نقل قصّه. مصدر و اسم هر دو آمده است. طبرسى ذيل آيه 62
بقره فرموده: قصص بمعنى قصّه و سر گذشت است و در ذيل آيه 111 يوسف فرموده: قصص
خبرى است كه بعضى پشت سر بعضى باشد از