زير نظر گرفتن مراد است مثل:فَأَوْحَيْنا
إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَبِأَعْيُنِناوَ وَحْيِنامؤمنون: 27. باو وحى كرديم كه
كشتى را زير نظر ما و با دستور ما بساز ايضا 48 طور- 14 قمر- 37- هود- 39 طه.
عين: (بكسر اول) جمع عيناء و آن مؤنّث اعين است بمعنى درشت چشم.وَ زَوَّجْناهُمْ
بِحُورٍعِينٍدخان:
54. زنان سيمين تن و درشت چشم را بآنها تزويج كردهايم.
اهل لغت اعين را هم درشت چشم و هم مذكّر گاو وحشى و عيناء را زن درشت
چشم و هم مؤنّث گاو وحشى گفتهاند ولى راغب عقيده دارد كه اعين و عيناء بگاو وحشى
گفته ميشود بعلت قشنگى چشم آن و زنان در قشنگى چشم بگاو وحشى تشبيه شدهاند «عين» چهار بار در قرآن آمده همه در
وصف حوريان بهشتى است.
معين: جارى آشكار يا جارى بسهولت در قاموس و اقرب گفته:
«مَاءٌمَعِينُوَمَعْيُونٌ» آبيكه آشكار و جارى است. علت اين تسميه چنانكه طبرسى و راغب و ديگران
گفتهاند آشكار و پيش چشم بودن آنست.
بگو اگر آبتان در زمين فرو رود كه آبى آشكار و جارى يا آب سهل
الجريان براى شما مياورد.
ممكن است ميم در «معين»
اصل كلمه باشد از «مَعُنَالْمَاءُ» كه بمعنى سهولت جريان است در لغت آمده «مَعُنَالْمَاءُ: سَهُلَ وَ سَالَ»
در اينصورت فعيل بمعنى فاعل است ماء معين يعنى آبيكه به سهولت جارى است. و شايد
چنانكه طبرسى احتمال داده مفعول باشد از «عَيْنُالْمَاءِ» كه آشكار و پيش چشم
جارى ميشود.
در اينصورت ميم اصل كلمه نيست.
و «مَاءٌمَعِينٌ» يعنى آبيكه ديده شده و پيش چشم است.
وَ آوَيْناهُما إِلى رَبْوَةٍ ذاتِ قَرارٍ وَمَعِينٍمؤمنون: 50. رجوع شود به «ربو».