الميزان گفته: عصف مأكول برگى است كه دانهاش خورده شده و يا پوستيكه
مغزش خورده شده بقول بعضى مراد از عصف مأكول برگى است كه اكال (كرم) آنرا خورده و
فاسد كرده است.
ناگفته نماند عصف مأكول را سرگين معنى كردن درست نيست و از ساحت قرآن
بدور است.
اگر مراد از عصف مأكول پوستيكه مغزش خورده شده باشد، مقصود از آيه
آنست كه خداوند شوكت و نيرو و اقتدار آنها را بوسيله حجاره سجيّل گرفت و بىنيرو و
ضعيف و پراكنده شدند همانطور كه قشر پس از خورده شدن مغز بىفايده ميشود.
بدرستى معلوم نيست كه اصحاب فيل همه مردهاند يا عدّهاى متفرق و
پراكنده شده و عدّهاى مردهاند وجه دوم درست است.
وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً.فَالْعاصِفاتِعَصْفاًمرسلات: 1 و 2. ظاهرا مراد از
عاصفات بادهاى طوفانى است مثلوَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَعاصِفَةًتَجْرِي بِأَمْرِهِانبياء: 81. مشروح سخن در «رسل» گذشت.
عصم:
(بر وزن فلس) امساك و حفظ. راغب گفته: «الْعَصْمُ: الْإِمْسَاكُ» در صحاح گفته:
عصمت بمعنى منع است «عَصَمَهُالطَّعامُ» يعنى طعام او را از گرسنگى مانع شد.وَ اللَّهُيَعْصِمُكَمِنَ النَّاسِمائده: 67. خدا ترا حفظ
ميكند. آيه درباره جريان مقدّس غدير خمّ است.
مَنْ ذَا الَّذِييَعْصِمُكُمْمِنَ اللَّهِاحزاب: 17.سَآوِي إِلى
جَبَلٍيَعْصِمُنِيمِنَ الْماءِهود: 43. حفظ و منع هر دو در اينجا بيك معنى است.