11 و 12. عصف را در آيه برگ، كاه و علف حبوبات گفتهاند. الميزان آنرا
غلاف حبوبات از قبيل غلاف عدس و لوبيا و غيره گفته است. قول الميزان از همه بهتر و
درستتر است زيرا
«ذُوالْعَصْفِ»مقابل
«ذاتُالْأَكْمامِ»است كه درباره نخل آمده همان طور كه از اكمام غلاف خرما مراد است ازذُو الْعَصْفِنيز غلاف حبوبات مراد است در
صحاح و قاموس در معنىفَجَعَلَهُمْكَعَصْفٍمَأْكُولٍ»گفته شده «كَوَرَقٍاكِلَ حَبُّهُ وَ بَقِىَ تِنْبُهُ» مانند برگيكه دانهاش خورده شده و
كاهش باقى مانده است.
على هذا مراد از عصف در آيه غلاف دانههاست و چون آنها بالاخره كاه
خواهند شد بر آنها عصف اطلاق شده است و چونذُوالْعَصْفِاز صفات مخصوصه حبّ است لذا
نميشود آنرا برگ معنى كرد.
فَجَعَلَهُمْكَعَصْفٍمَأْكُولٍفيل:
5. اگر مأكول بمعنى جويده شده باشد مثلما دَلَّهُمْ عَلى
مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُسباء: 14. كه ظاهرا بمعنى
جويدن است، معنى آنست كه خدا ياران فيل را مانند برگ و كاه جويده گردانيد و گرنه
بايد عصف مأكول را همانطور كه از صحاح و قاموس نقل شد بمعنى غلافيكه مغزش خورده
شده و پوستش مانده است