كوههاست امت بمعنى بلندى وعِوَجاًبمعنى پستى و گودى است يعنى
در زمين پستى و بلندى نمىبينى بلكه هموار ميشود چنانكه در ما قبل آيه آمده:فَيَذَرُها قاعاً
صَفْصَفاً.
عود:رجوع و برگشتن. راغب آنرا باز گشتن بعد از انصراف ميداند آيات قرآن
مؤيّد اوست زيرا محل استعمال آن در قرآن نوعا در بازگشت بشىء اول است مثلوَ مَنْعادَفَيَنْتَقِمُ
اللَّهُ مِنْهُمائده: 95. هر كه باز گردد خدا از وى انتقام ميكشد.وَ إِنْعُدْتُمْعُدْنااسراء: 8. اگر با فساد باز
گرديد بانتقام باز گرديم.
ولى در مجمع ذيل آيه اول فرموده:
عود بمعنى رجوع است، عيادت مريض برگشتن بسوى اوست براى استفسار حال،
تركههاى سبز را عود گويند كه پس از بريدن دوباره عود ميكنند و ميرويند. قاموس و
اقرب نيز معناى اولى آنرا رجوع مطلق گفتهاند.
اعاده: برگرداندن.مِنْها خَلَقْناكُمْ
وَ فِيهانُعِيدُكُمْوَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرىطه: 55. از زمين خلقتان
كرديم، در آن بر ميگردانيمتان و از آن بار ديگر شما را بيرون مياوريم.
معاد: مصدر ميمى و اسم زمان و مكان است و آن در آيهإِنَّ الَّذِي
فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلىمَعادٍ ...
قصص: 85. اسم مكان و مراد از آن چنانكه گفتهاند مكّه است يعنى:
آنكه قرآن را بر تو فرض كرده كه بخوانى و تبليغ كنى حتما تو را بشهر
خويش باز خواهد گرداند. رجوع شود به «ردد».
عاد:قوم هود عليه السّلام.أَلا بُعْداًلِعادٍقَوْمِ هُودٍهود: 60. اين مردم در سرزمين
احقاف از يمن سكونت داشتند چنانكه فرموده:وَ اذْكُرْ أَخاعادٍإِذْ أَنْذَرَ
قَوْمَهُ بِالْأَحْقافِاحقاف: 21. در «حقف»
گذشت كه:
احقاف در جنوب جزيرة العرب از قسمتهاى ربع الخالى (وادى دهناء) است
كه در روزگار گذشته آباد و مسكن قوم عاد بود.