شعراء: 4. راغب گويد باشراف ناس اعناق القوم گويند و اعناق در آيه
بمعنى اشراف است. طبرسى آنرا يكى از چند احتمال شمرده.
ولى ظهور آيه ميرساند كه اعناق بمعنى گردنهاست و خضوع اعناق عبارت
اخراى خضوع صاحبان اعناق است و خضوع شامل همه است نه فقط براى اشراف ميباشد.
عنكبوت:حشره معروفى است كه از لعاب خود تار مىتند. دو بار در قرآن مجيد ذكر
شدهمَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ
كَمَثَلِالْعَنْكَبُوتِاتَّخَذَتْ بَيْتاً
وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُالْعَنْكَبُوتِلَوْ كانُوا
يَعْلَمُونَعنكبوت: 41.
در اين آيه ظاهرا تشبيه بصفت عنكبوت است و آن اينكه عنكبوت خانهاى
ميسازد كه فقط نام آن خانه است و الا نه از سردى مانع است و نه از گرمى و غيره لذا
پس ازكَمَثَلِالْعَنْكَبُوتِفرمودهاتَّخَذَتْ بَيْتاًيعنى منظور از تشبيه خود
عنكبوت نيست بلكه كار سست و بىدوام آنست.
و جملهوَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُالْعَنْكَبُوتِتوضيح مثل است. يعنى حكايت
آنانكه جز خدا بمعبودهاى باطل گرويدهاند مانند عنكبوت است كه خانهاى ساخته لا
يضرّ و لا ينفع و فقط نام خانه دارد نه اثر و فايده آن را. معبودهاى اينان نيز نظير
همان تار عنكبوت است كه بهره و فايده ندارند ولا يَخْلُقُونَ
شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ وَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا
نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراًفرقان: 3.
عناء:خضوع و ذلّت. «عَنالَهُيَعْنُوعُنُّواًوَعَناءً: خَضَعَ وَ ذَلَّ».
چهرهها در مقابل خداى حىّ و قيّوم خاضع شوند و آنكه ظالم است حتما
نوميد شود (كه بيند خدا در حق ظالم و مظلوم بعدل رفتار ميكند) اين كلمه يك بار
بيشتر در قرآن مجيد نيامده است. گويا مراد خضوع قهرى و عن